بهترین ملودرام هایی که شما را گریه می کنند

بهترین ملودرام هایی که شما را گریه می کنند
بهترین ملودرام هایی که شما را گریه می کنند

تصویری: بهترین ملودرام هایی که شما را گریه می کنند

تصویری: بهترین ملودرام هایی که شما را گریه می کنند
تصویری: بهترین سریال های کره ای عاشقانه و کمدی 2024, آوریل
Anonim

وقتی در زندگی احساسات ، تجربیات ، احساسات و احساسات کافی کافی نیست ، هنگامی که یک بزرگسال یک افسانه بزرگسال را می خواهد ، داستان هایی که در ژانر ملودراماتیک گفته می شوند به کمک شما می آیند. از این گذشته ، ملودرام جهانی است و تقریباً برای همه موارد مناسب است. شما فقط باید در مورد خلق و خوی و میل خود تصمیم بگیرید ، و - voila! - اکنون تنها انتخاب یک داستان مناسب از زندگی شخص دیگری باقی مانده است.

بهترین ملودرام هایی که شما را گریه می کنند
بهترین ملودرام هایی که شما را گریه می کنند

غالباً در پاییز ، غم و اندوه نامعقول شخص را فرا می گیرد. حتی اگر خورشید درخشان باشد و روز زیبا و روشن باشد. و اگر باران شارژ شود ، کنار آمدن با مالیخولیای نامفهوم و ناگهانی موج دار دشوارتر است. در چنین روزها یا عصرهایی است که ملودرام ها به غلبه بر خلق و خوی غیرقابل درک ، بیرون ریختن احساسات و خواسته های ناخودآگاه ، غم و اندوه خود را فریاد می زنند ، در حالی که به حوادث زندگی و مرگ خیالی شخص دیگری نگاه می کنند.

"وفادارترین دوست": آنها به من آموختند که برای وفاداری خود ارزش قائل شوم … و هرگز کسانی را که دوست داری فراموش نکن."

"هاچیکو: وفادارترین دوست"

در سال های اخیر می توان هنرمندانی چون کیانو ریوز ، شارلیز ترون ، جیم استراگس ، آن هاتاوی ، ریچارد گیر ، متیو گود ، ماریو کاساس و ماریا ولورده را استادانی بی نظیر خواند که نقش های اصلی را در فیلم های ملودرام بازی می کنند.

موافقم ، ستاره های هالیوود کیانو ریوز و شارلیز ترون استاد بازی عشق هستند. داستانی که توسط آنها و پت اوکانر کارگردان در فیلم نوامبر شیرین (2001) در مورد یک روشنفکر روابط عمومی موفق و رباتیک روایت شده است ، که توسط دختری در حال مرگ به دنیای عادی افراد زنده برگشته است ، اشک می بارد ، زیرا چنین لمس می کند رشته های روح که بسیاری از مردم در زندگی روزمره فراموش می کنند: لذت لمس کردن ، بوی دریا و شادی تعطیلاتی که برای بهترین دوست ترتیب داده شده است.

فیلم "در سراسر جهان" (به کارگردانی جولی تیمور ، 2007) برای بسیاری از بینندگان (و به ویژه تماشاگران) بازیگر جوان و با استعداد جیم استورجس را کشف کرد ، که پس از آن بیش از یک بار در فیلم های ملودرام ظاهر شد ، و مهمتر از همه ، هرگز تکرار نمی شود.

در ملودرام موسیقی در سراسر جهان ، قهرمان استورجس یک مرد ساده کار ، تقریباً یک بازنده است که در دوران بیتلز زندگی می کند. او آهنگهای بیتلز را طوری می خواند که گویی توسط خودش و در مورد او سروده شده است: در مورد یافتن خود در دنیا ، در مورد جنگ ، در مورد اینکه به دست آوردن و از دست دادن عشق واقعی چیست. در فیلم "یک روز" (به کارگردانی لون شرفیگ ، 2011) قهرمان استورجس یک عاشق قهرمان موفق است که وقتی فقط به دختر نگاه می کند هر کسی را که می خواهد می خواباند. او در همه چیز خوش شانس است: در امور عاشقانه ، کار ، پول. یک بار او خوش شانس بود که با دختری جذاب که سالها دوست خوبی بود آشنا شد. اما اگر قهرمان فیلم با اجرای آن هاتاوی باهوش و زیبا فوراً فهمید که او محکوم به عشق است ، پس این خبر که او سالها تنها زن روی زمین را برای او دوست داشت تنها سال ها بعد به قهرمان رسید. و بعد ناگهان معلوم شد که در اوج سالها زمان کمی برای عشق متقابل می تواند باقی بماند …

"ما فقط خاطرات شما را داریم. من می خواهم شما مرا قوی و زیبا به یاد بیاورید. نمی فهمم؟ اگر بدانم که شما از من اینگونه یاد می کنید ، هیچ چیز برای من ترسناک نیست. خدا ، نلسون ، تو جاودانگی من هستی!"

"نوامبر شیرین"

خوشبختی هرگز مطلق نیست ، درست است؟ این اتفاق به همان اندازه مرگ پیش می آید. فقط مرگ کمتر از دست می رود. عشق و مرگ در یک بطری اغلب اجزای جدایی ناپذیر داستانهای ملودرام هستند. به همین دلیل ، همدردی با قهرمانان ، غیر ممکن است که گریه نکنید. و ما در سینما و جلوی صفحه های تلویزیون گریه می کنیم ، با تماشای داستان سگ وفادار هاچیکو ، که پس از مرگ قهرمان ریچارد گیر (تا حدی داستانی به کارگردانی لاس هالستروم) تا آخر به ارباب خود وفادار ماند. ، 2008) …

ما می توانیم با همدردی با یک عاشق قهرمان سخت و گاه بی رحم ، که توسط یکی از پرطرفدارترین بازیگران امروز انگلستان ، متیو گود خوش تیپ بازی می کند ، گریه کنیم. در سال 2011 ، این هنرمند در یک داستان از عشق و مرگ در ملودرام Burning Man (به کارگردانی Jonathan Teplitzky ، 2011) بازی کرد. آتش در این فیلم قهرمان هود را در همه جا تعقیب می کند - او او را از درون می سوزاند و از بیرون فرو می ریزد: او را مجبور به زنده ماندن از یک فاجعه می کند ، که کنار آمدن با آن تقریباً غیرممکن است. مرگ بر اثر سرطان یک زن زیبا ، مادر پسرش ، معشوقش ، جهان قهرمان را به قطعات ناهموار و تیز تبدیل می کند و بنابراین دنیای او وارونه می شود. بنابراین ، ساخت فیلم از لحاظ زمانی برعکس شده و از هم گسیخته می شود. اما در آخر این عشق است که به قهرمان ملودرام کمک می کند تا از آتش حسرت و اندوه بیرون بیاید و مانند ققنوس دوباره متولد شود. در حین تماشای این فیلم دشوار ، پرشور و سکسی ، آبشارهای اشک صد در صد تضمین شده است.

"برای من ، یک دقیقه در کنار شما خوشبختی است ، و لحظه دیگر جهنم است."

"سه قدم بالاتر از بهشت"

خوشبختانه برای مخاطب - و به ویژه تماشاگران - همیشه و نه در همه ملودرام ها نیست که قهرمانان در پایان فیلم می میرند. گاهی اوقات ، با جدایی از محبوب خود ، آنها به سادگی به "پایان جهان" می روند. چنین "برتری" برای قهرمان در ملودرام اسپانیایی سه متر بالای بهشت (Tres metros sobre el cielo ، به کارگردانی فرناندو گونزالس مولینا ، 2010) - در مورد عشق نیمه جوان ، نیمه بزرگسال - پس از مرگ بهترین دوستش و با اولین اشتیاق در عشقش ، به بریتانیا تبدیل شد. عاشقانه قهرمانان ماریو کازاس و ماریا ولورده در اوج رابطه قطع می شود ، اما شاید نه برای همیشه؟ پس از همه ، حتی از "پایان جهان" نیز می توانید به عشق قدیمی خود برگردید. یا به منظور دیدار با یکی دیگر.

توصیه شده: