ژاک د آمبوز رقصنده برجسته آمریکایی در میان ده معروف ترین رقصنده باله قرن بیستم قرار دارد. از استعداد او در تئاتر Balle City New York City که بیش از سی سال در آنجا خدمت کرد ، قدردانی شد. وی خود م theسسه ملی رقص را بنیان نهاد و در آن به عنوان معلم فعالیت کرد.
او شاگرد استاد بزرگ باله - بالانچین بود و هرگز از تکرار اینکه تاریخ باله کلاسیک آمریکایی از باله استاد "سرناد" سرچشمه می گیرد خسته می شود. و این این معلم درخشان بود که این نوع هنر را برای آمریکا کشف کرد و او را به همان چیزی تبدیل کرد که اکنون است. بنابراین ، ژاک با تمام وجود در تلاش است تا کار بالانچین را ادامه دهد.
زندگینامه
ژاک د آمبوئز در سال 1934 در ماساچوست متولد شد. خواهر بزرگتر او به یک باشگاه باله رفت و ژاک مجبور شد در سالن انتظار منتظر او باشد. همه چیز اینگونه شروع شد - او در هفت سالگی رقص را شروع کرده بود.
همه چیز به این واقعیت تبدیل شد که مادر ژاک همیشه آرزو داشت فرزندانش به افرادی با تحصیلات جامع تبدیل شوند: آنها هنر و خود را درک می کنند ، شاید رقصیدن و بازی موسیقی را یاد بگیرند. او از یک خانواده بزرگ دهقانی بود ، از کودکی سخت کار می کرد و سرنوشت یکسانی را برای فرزندان نمی خواست. او در یک کارخانه تولید کفش کار می کرد و در اوقات فراغت به امور خانه رسیدگی می کرد و بسیار مطالعه می کرد ، به ویژه رمان های فرانسه. این عاشقانه او را به عمل سوق داد: او پس از مهاجرت از کانادا به نیویورک ، به دنبال هر فرصتی برای رشد کودکان بود.
او یک مدرسه باله ارزان پیدا کرد و دختر بزرگش را به آنجا فرستاد. سپس عذاب ژاک در انتظار خواهرش از کلاس شروع شد. او خیلی از این امور خوشش نمی آمد ، عصبی بود و تا آنجا که می توانست در تحصیلاتش دخالت می کرد - بیشتر او فقط سر و صدا می کرد ، صداهای مختلفی می داد. با این حال ، در همان زمان ، ذهن کودکان تیزبین تمام آنچه را که در کلاس گفته می شد و انجام می شد ، جایی که فقط دختران بودند ، جذب می شد.
یک بار ، وقتی پسر خیلی سر و صدا کرد ، معلم توجه او را جلب کرد و گفت که به جای شیطنت ، بهتر است نشان بدهی که چگونه می توانی بپری. ژاک به موقعیت رسید و شروع به پرش کرد. دختران خوشحال شدند ، معلم نیز آن را پسندید ، اما خود ژاک این درس را بیشتر از همه دوست داشت. معلم قول داد که در درس بعدی او دوباره پرش خواهد کرد و رقاص آینده "تمرینات" خود را آغاز کرد. او تمام روز در خانه می پرید ، عزیزان را ناراحت می کرد و این کار را خیلی دوست داشت.
وقتی او با مادر و خواهرش به درس بعدی رفت ، در حالی که چراغ قرمز روشن بود از هر چراغ راهنمایی می پرید. و چراغ راهنمایی زیادی در راه بود.
بنابراین او شروع به تحصیل با خواهرش کرد. ژاک به تدریج پرشهای خود را با حرکات دست ، چرخش سر و سایر حرکات تکمیل کرد. معلم پیشرفت واضحی را دید ، و هنگامی که مادرم خواست پسر خود را برای سال آینده در همان کلاس ثبت نام کند ، توصیه کرد پسر را به مدرسه باله آمریکا ، جایی که جورج بالانچین در آن زمان تدریس می کرد ، برد. بنابراین ژاک در هشت سالگی از روسیه شاگرد استاد بزرگ شد.
کودکان مختلفی در گروه بالانچین تحصیل می کردند ، و آنها نه تنها به تمرین موقعیت های باله می پرداختند - بلکه بلافاصله در نمایش ها شروع به رقصیدن می کردند.
د آمبوئز در یکی از مصاحبه های خود به یاد آورد که چگونه جورج یک تولید کوچک از رویای شب نیمه تابستان را برای دانش آموزان خود به صحنه برد و او در محاصره الف ها برقصید. سپس پسر حامی معلم خود - لینکلن کیرشتاین را دید. و احترام تاجر ثروتمند نسبت به بالانچین تحت تأثیر قرار گرفت. گروهی از دانش آموزان استاد در صحنه ای باز در حیاط خانه کرستاین نمایش های خود را به نمایش گذاشتند. او هفته ای ده دلار به بچه ها پول می داد و برای کسانی که دور زندگی می کردند ماشین فرستاد.
این بیشتر ژاک را به شرکت در کلاسهای باله ترغیب کرد و وی با لجاجت هنر باله را تمرین و مطالعه کرد.
وقتی د آمبوئز پانزده ساله بود ، بالانچین او را به عنوان یک هنرمند با محتوای کامل به گروه خود برد و پسر مجبور شد مدرسه را ترک کند. اما باله آنقدر او را اسیر کرد که به چیز دیگری جز رقص فکر نمی کرد.اکنون این مجموعه "New York City Balle" نامیده می شود و پس از آن فقط مدرسه بالانچین بود.
حرفه رقصنده
دو سال بعد ، نقش اصلی در اجراها به ژاک سپرده شد و این بهترین انگیزه برای پیشرفت بیشتر بود. چند سال بعد ، او کار خود را در برادوی آغاز کرد و کمی بعد آنها شروع به دعوت او به سینما کردند.
همه اینها ، همانطور که آمبوئز می گوید ، او مدیون بالانچین است. آنها بیش از سی سال با هم دوست بودند و در این مدت معلم شخصاً نقش های زیادی را برای ژاک ساخت. و او را وارد حلقه رقصنده های برجسته باله آمریکا کرد.
احتمالاً اگر بالانچین شخص دیگری بود ، هیچ یک از این اتفاقات نمی افتاد. همانطور که خود رقصنده می گوید ، او شخصیتی کاملاً مستقل دارد و به راحتی نمی تواند با یک رهبر ذهن اراده گراتر کنار بیاید.
و بالانچین همیشه به ملاقات گروه می رفت. به عنوان مثال ، ژاک می تواند هنرمندان را جمع کند و برای کسب درآمد به تورهای خارجی برود. و رهبر با کسانی که در تئاتر مانده بودند تمرین کرد. یا می تواند چند ماه برای فیلمبرداری دور شود و از آن دور شود.
به تدریج هشت فیلم در فیلمبرداری بازیگر D'Amboise ظاهر شد که بهترین آنها فیلم "هفت عروس برای هفت برادر" محصول 1954 در نظر گرفته می شود.
و در توپ شهر نیویورک ، او ستاره بی چون و چرای بود و همه نقش های اصلی را رقصید.
اکنون دامبوئس تحت بار مدارج مختلف دکترا قرار گرفته است ، وی عنوان استاد را دارد و به عنوان مهمان خوش آمد در هر شهر جهان که یک مدرسه باله وجود دارد مورد استقبال قرار می گیرد.
زندگی شخصی
ژاک د آمبواز در نمایش رویای شب نیمه تابستان با یکی از دخترانی که در باغ لینکلن کیرشتاین با آن رقصید ازدواج کرد. نام او کارولین جورج بود و خوب می رقصید. او در عکاسی نیز بسیار خوب بود و در خانه ژاک اکنون مجموعه کاملی از عکسهای او وجود دارد.
متاسفانه همسرش در سال 2009 درگذشت
و ژاک خودش به بچه ها باله می آموزد ، در مورد بالانچین صحبت می کند و سعی می کند نگرش خود به رقص را به شاگردانش منتقل کند.