ژاک اوفنباخ ، نامزد یعقوب ابرست ، بنیانگذار اپرتا ، آهنگساز ، رهبر ارکستر و ویولن سل استعداد است. وی یکی از با استعدادترین و برجسته ترین آهنگسازان قرن نوزدهم به حساب می آمد. اپراتورهای اوفنباخ در همه دنیا شناخته شده اند. یوهان اشتراوس به لطف مشاوره و نفوذ خود ، مرکزی برای هنر اپرتا در وین تأسیس کرد.
تمام زندگی ژاک اوفنباخ به موسیقی کلاسیک ، اپرتا و هنر اپرا اختصاص داشت. آثار فاخر او هنوز در تئاترهای جهان به روی صحنه می رود. اندکی پیش از مرگ ، اوفنباخ اپرای "قصه های هافمن" را ایجاد کرد که به یکی از بهترین آثار تاریخ اجرای تئاتر تبدیل شد.
سالهای اولیه و آغاز راه خلاقیت
ژاک در سال 1819 ، در 20 ژوئن ، در یک خانواده بزرگ یهودی متولد شد و هفتمین فرزند پدر و مادرش بود. والدین وی از طبقه ضعیف بودند و تأمین هزینه های فرزندان برای آنها بسیار دشوار بود. پدر من دروس خصوصی موسیقی می گذراند ، در کنیسه محلی کنتور بود و کارهای خودش را می ساخت. به لطف پدرش بود که موسیقی از بدو تولد وارد زندگی ژاک شد. او شاید با استعدادترین فرزند خانواده بود و از همان اوایل شروع به نشان دادن استعداد طبیعی خود کرد.
زندگی نامه خلاقانه ژاک از هفت سالگی آغاز شد. پسر اولین کارهای خود را در 10 سالگی نوشت. در آن زمان ، او قبلاً در نواختن ویولن و ویولنسل تسلط داشت و به زودی شروع به اجرای کنسرت و اجرای موسیقی های خودش کرد.
هنگامی که ژاک 14 ساله بود ، پدرش تصمیم گرفت که این مرد جوان را باید به فرانسه منتقل کرده و برای تحصیل در هنرستان فرستاده و در آنجا تحصیلات مناسبی را بدست آورد.
در پاریس ، مرد جوان خوش شانس بود. اگرچه هیچ کس به جز ساکنان محلی در هنرستان پذیرفته نشد ، اما یک استثنا برای این نوازنده با استعداد ایجاد شد. در فرانسه ، او مجبور شد نام خود را تغییر دهد: به جای ژاکوب ابرست ، ژاک اوفنباخ ظاهر شد.
سالها در پاریس
در طول تحصیل ، ژاک نوشتن موسیقی ، یادگیری نوازندگی ویولن سل ، بازی در توپ و سالن و بازی در ارکستر را متوقف نکرد. او به دلیل کمبود پول نتوانست تحصیلات خود را به پایان برساند ، اما استعداد او کافی بود تا به طور مستقل مسیر خلاقیت خود را ادامه دهد و یک نوازنده حرفه ای شود.
این مرد جوان آرزوی خلق آثار اپرا را داشت و دائما در جستجوی فرصت های جدید برای تحقق استعداد خود بود. در ابتدا ، او با موسیقی دانان مشهور سفرهای زیادی را به کشور انجام داد و در صحنه های تئاتر اجرا کرد. با این حال ، شهرت برای آمدن به اوفنباخ عجله ای نداشت. تنها پس از ایجاد تئاتر شخصی خود "Bouffes Parisiens" در سال 1855 ، کار او اولین موفقیت را برای آهنگساز به ارمغان آورد. هیچ کس تصور نمی کرد که این تئاتر کوچک به تاریخ بپیوندد و با معروفترین صحنه های تئاتر اروپا هم تراز شود. اولین اپرتای "Orpheus in Hell" در صحنه آن به صحنه رفت که در آن کنک معروف اجرا شد. به لطف این اجرا ، جهت جدیدی از هنر تئاتر ظاهر شد - اپرا.
در همان دوره ، زندگی شخصی آهنگساز نیز تغییر کرد. او با دختری از یک خانواده ثروتمند آشنا می شود که بسیار عاشق ژاک شد. همسر نه تنها برای نوازنده ، بلکه بهترین دوست او نیز به یک فرد نزدیک تبدیل شد. ژاک برای مشروعیت بخشیدن به روابط خود باید به کاتولیک گروید. زن و شوهر بیش از سه دهه با هم زندگی کرده اند و در این مدت چهار فرزند داشته اند.
طی سالهای بعدی ، اوفنباخ تعدادی از آثار ژانر اپرتا را خلق کرد که در بین عموم فرانسه موفقیت چشمگیری کسب کرد. ملودی های او همه جا را به صدا درآورده و اجراها همیشه به فروش می رسند. این امر تا آغاز جنگ فرانسه و پروس ادامه داشت.
در طول درگیری ها ، تئاتر تعطیل شد و آفیس روزنامه های روزنامه نگاری خود اوفنباخ را مورد آزار و اذیت قرار داد. در نتیجه ، ژاک مجبور شد اعلام ورشکستگی کند و موقتاً تئاتر را کنار بگذارد.
سالهای آخر زندگی
با پایان سال 1887 ، سلامتی آهنگساز رو به وخامت گذاشت.با این حال ، او دو اثر دیگر "مادام فاورد" و "دختر سرگرد تنبور" خلق می کند که با موفقیت در صحنه تئاتر اجرا شد. در همان زمان ، ژاک شروع به ساخت اپرای خود "قصه های هافمن" کرد که سالها آرزویش را داشت ، اما هرگز نتوانست خود اجرا را ببیند.
آهنگساز در سال 1880 ، در 5 اکتبر ، از خفگی درگذشت و در پاریس به خاک سپرده شد.
تولید توسط دوست ژاک اوفنباخ ، ارنست گویرو به پایان رسید و اولین بار در سال 1881 به نمایش درآمد.