رزا سیابیتووا یکی از مجریان برنامه تلویزیونی معروف "بیایید ازدواج کنیم!" ، و همچنین صاحب یک آژانس و یک سایت دوست یابی است. او موفق شد دو بار ازدواج کند و در حال حاضر تلاش برای تنظیم زندگی شخصی خود را رها نمی کند.
زندگی نامه و شغلی
رزا سیابیتووا در مسکو متولد شد و اصالتاً تاتار است. این خانواده فرزندان زیادی داشت و والدین نمی توانستند از عهده وظایف خود برآیند و اغلب از الکل سو ab استفاده می کردند. فرد نزدیک و حمایت کننده از زندگی دختر ، معلم مدرسه او بود که از دانش آموز متواضع و نمونه مراقبت می کرد. رزا به طور جدی به اسکیت روی علاقه داشت و حتی موفق شد عنوان استاد ورزش را بدست آورد. او هر سال به استراحتگاه های کودکان می رفت و از محیط سخت خانه استراحت می کرد.
پس از فارغ التحصیلی از مدرسه ، رزا سیابیتووا سعی کرد در امتحانات ورودی VGIK قبول شود ، اما موفق نشد. سپس وارد دانشكده مهندسي م theسسه مهندسي الكترونيك شد. در زمان فارغ التحصیلی ، این دختر قبلاً ازدواج کرده بود و برای کمک به حفظ خانواده تصمیم گرفت که به تجارت بپردازد. او سازمان خیریه Krylatskoye را تاسیس کرد ، که در توزیع کمک های بشردوستانه از کشورهای غربی نقش داشت. سیابیتووا همچنین یک مغازه جواهرات فروشی افتتاح کرد ، اما این فروشگاه باید به راکت هایی که تهدید به انتقام جویی علیه پسرش دنیس می کردند ، داده شود.
به زودی رز بیوه شد: شوهرش ناگهان بر اثر حمله قلبی درگذشت. او به همراه بچه ها به یک آپارتمان کوچک در چرتانوو نقل مکان کرد و برای تأمین هزینه خانواده اش هر شغل نیمه وقت را به عهده گرفت. او خیلی زود متوجه شد که بازار نمایندگی ازدواج در روسیه خالی است. این زن با استفاده از تجربیات خود آژانس Rosa-Club را راه اندازی کرد که شب های دوست یابی را ترتیب می دهد. تبلیغات گسترده ای لازم بود و رزا مذاکرات طولانی با نمایندگان تلویزیون را انجام داد. بنابراین در سال 2007 او مجری برنامه تلویزیونی "به دنبال عشق" شد که از تلویزیون پخش شد.
یک سال بعد ، کانال یک از رزا سیابیتووا به عنوان مجری برنامه جدید دوست یابی بیایید ازدواج کنیم دعوت کرد! به همراه او ، صندلی های برجسته توسط بازیگر زن لاریسا گوزئوا و ستاره شناس واسیلیسا وولودینا اشغال شد. از طرف دیگر ، سیابیتووا به عنوان نوعی خواستگار عمل می كرد و مشتاقانه به شركت كنندگان و شركت كنندگان خیره می شد و از آنها س tالات مشكلی می پرسید. امروز ، او هنوز هم میزبان این برنامه است ، که نه تنها او را در سراسر کشور ، بلکه آژانس ازدواج را ستایش می کند ، صدها نفر برای یافتن خوشبختی خود به آن هجوم آوردند.
زندگی شخصی
در دوران دانشجویی ، روزا سیابیتووا با شخصی به نام میخائیل ازدواج کرد که به عنوان مهندس کار می کرد. در ازدواج ، یک پسر ، دنیس و یک دختر ، کسنیا متولد شدند. متأسفانه همسر از سلامتی خوبی برخوردار نبود. در ابتدا دچار سکته مغزی شد که باعث شد روزا با عجله به دنبال منابع درآمد خود برود و در سال 1993 میخائیل دچار حمله قلبی شد که معلوم شد برای او کشنده است. بعداً ، این زن گفت که خودش مشکلاتی داشته است ، قبل از اینکه بتواند وارثانی را که مدتها انتظار آن را می کشیدند ، 11 سقط جنین را پشت سر گذاشته باشد.
برای سالهای زیادی ، رزا سیابیتووا به تنهایی بچه هایی را بزرگ کرد. به طور غیر منتظره ، در سال 2008 ، مربی تناسب اندام یوری آندریف شروع به مراقبت از او کرد. مرد به نمایش "بیایید ازدواج کنیم!" آمد ، اما بلافاصله به سمت مجری برنامه رفت و شروع به جستجوی قلب و قلب او کرد. عاشقانه ای آغاز شد که به آرامی به عروسی تبدیل شد. در ازدواج ، یوری در جهت منفی تغییر کرد. او به دلیل حسادت بارها همسرش را مورد ضرب و شتم قرار داد و در پایان او مجبور شد تقاضای طلاق کند.
رزا سیابیتووا اکنون
مجری تلویزیون پس از بهبودی از یک ازدواج ناموفق ، به طور جدی ظاهر خود را از دست داد ، پوند اضافی ریخت و چندین روش ضد پیری را انجام داد. او همچنین بعد از بزرگ شدن به فکر ساختن ساختار زندگی شخصی دخترش زنیا افتاد. این دختر حتی در یک نمایش دوست داشتنی محبوب شرکت کرد ، اما آندری استنتکوف ، که در آژانس ازدواج روزا کار می کرد ، محبوب او شد. سیابیتووا انتخاب دخترش را پذیرفت و عروسی باشکوهی را برای این زوج ترتیب داد. متأسفانه ، زن و شوهر درک متقابل در ازدواج پیدا نکردند و طلاق گرفتند.کسنیا هنوز در حال جدایی سخت با یک مرد است. او در حال حاضر به عنوان کارگردان برای مادر "ستاره" خود کار می کند.
مدتی پیش در نمایش "بیایید ازدواج کنیم!" آندری کووالف ، تاجر آمد و سعی در جلب توجه رزا سیابیتووا داشت ، اما او مرد را رد کرد. وی به خبرنگاران گفت که از این پس در مورد انتخاب یکی از منتخبین خود بسیار ریزبین است. مجری تلویزیون هنوز دومی را دارد. اخیراً ، مجری تلویزیون نام خود را - Renat - صدا زده است. این مرد در قبرس زندگی می کند و روزا وقتی حوصله اش سر می رود به دیدار او می رود.