آلیکا اسمخوا بازیگر ، دختر ونیامین اسمخوف است. زنی با ظاهری خارق العاده و فامیلی ، که قهرمان های موفق و عجیب و غریب بازی می کرد ، همیشه آرزوی داشتن یک خانواده دوستانه بزرگ را داشت ، اما تمام ازدواج های او به طلاق انجامید.
آلیکا و مردانش
سبزه کاریزماتیک در یک خانواده خلاق متولد شد ، اما پدرش هنگامی که آلیکا و خواهرش نوجوان بودند ، آنجا را ترک کرد. بعداً ، این بازیگر گفت که همیشه نبود مهمترین مرد زندگی را احساس می کند. مادر تلاش زیادی کرد تا بتواند زندگی مناسبی برای دختران فراهم کند. آلیکا گرمای خانه کافی نداشت ؛ حتی در دوران کودکی نیز با قاطعیت تصمیم گرفت: خانواده اش کاملاً متفاوت خواهند بود.
پس از فارغ التحصیلی از مدرسه ، دختر قاطعانه تصمیم گرفت زندگی خود را با هنر پیوند دهد. درست است که او نه در مورد بازیگری بلکه در مورد یک حرفه موسیقیایی آرزو داشت. سرنوشت در غیر این صورت حکم کرد - با ورود به GITIS ، آلیکا برای اولین بار در نقش قهرمانان غنایی ظاهر شد - کارگردانان او را اینگونه دیدند. این بازیگر زن مشتاق پیشنهادهای جالب را رد نکرد ، او حتی در قسمت هایی بازی کرد و خودش را در ژانرهای مختلف امتحان کرد.
آلیکا هرگز از کم توجهی جنس مخالف رنج نبرد. یک سبزه شکننده با ظاهری عجیب و غریب که به راحتی تجسم یافته بود ، او با یک شخصیت شاد متمایز شد. و به زودی اولین عشق واقعی به وجود آمد - در این زمان آلیکا تنها 17 سال داشت.
ازدواج اول
آلیکا در طول تحصیل با شوهر آینده خود ، کارگردان سرگئی لیونف آشنا شد. پسر کاملا امیدوار کننده به نظر می رسید: او با زندگی خانوادگی هماهنگ شده بود ، علاوه بر این ، او واقعاً عاشق بود. با این حال ، عروسی باید صبر کرد تا عروس به بلوغ برسد.
پس از عروسی ، تازه عروس ها با هماهنگی کامل زندگی می کردند. تنها مشکل عدم تمایل مداوم سرگی برای بچه دار شدن بود. خود آلیکا با شور و اشتیاق خواب نوزادان را می دید ، بدون آنها خانواده برای او ناقص بود. بعد از 6 سال ، او فهمید که شوهرش قصد تغییر نظر در مورد پدری را ندارد. طلاق قابل پیش بینی بود ، این زوج بدون مشاجره و رسوائی از هم جدا شدند.
ازدواج دوم
پس از طلاق ، آلیکا برای مدت طولانی از خواب بیدار شد و تمرکز خود را روی کار گذاشت و به رمان فکر نکرد. با این حال ، عشق بعدی بسیار نزدیک بود. این بازیگر به یک مرد شرقی واقعی ، گریگوری بدژاموف علاقه مند بود. او به تجارت اشتغال داشت ، عضو هیئت مدیره Vnesheconombank ، رئیس فدراسیون Bobsleigh and Skeleton بود. عاشق شدن سریع و متقابل اتفاق افتاد و به دنبال آن خواستگاری طولانی مدت انجام شد. همه چیز با یک عروسی زیبا به پایان رسید ، که در آن آلیکا در قالب یک شاهزاده خانم کلاسیک ظاهر شد.
عاشقانه جادویی بلافاصله پس از عروسی به پایان رسید. مشکلات از خانواده جوان آغاز شد. بزرگترین آن نارضایتی مادر گریگوری بود: یک زن شرقی آرزوی یک عروس کاملا متفاوت را داشت. این بازیگر زن تماشایی چندان با تصویر همسر مطیع کلاسیک مطابقت نداشت. خود بدژاموف خواستار آن شد که آلیکا به سرعت به کار سینمایی خود پایان دهد و در خانه مستقر شود ، کارهای خانه را انجام داده و به همسرش خدمت کند. این سناریو برای همسر تازه ساخته کاملاً تعجب آور بود.
آلیکا پس از گرفتن اولتیماتوم از همسرش ، سعی کرد نیازهای او را برآورده کند. او سعی کرد بیشتر در خانه بماند ، از تیراندازی امتناع ورزید ، حضور در رویدادهای اجتماعی را متوقف کرد. با این حال ، چنین مصالحه هایی مناسب شوهرش نبود. رسوایی ها حتی پس از اعلام بارداری آلیکا ادامه داشت. نزاع و تنش در خانواده منجر به سقط جنین شد. این بازیگر زن غمگین تقاضای طلاق کرد: هیچ چیز دیگری او را با ستمگر خانه ارتباط نداد.
عروسی سوم
زندگی دشوار خانوادگی با گریگوری به نوعی تلقیح در برابر ازدواج های عجولانه جدید تبدیل شد. از این به بعد ، آلیکا بسیار مراقب بود. نیکولای توانست بی اعتمادی را ذوب کند. این مرد به تجارت مشغول بود ، اما درآمدش نسبتاً ناچیز بود. این مانع عاشق شدن آلیکا نشد. نیکولای شیفته این بازیگر زن جذاب نیز بود. این رمان با عروسی و عروسی کلیسایی پایان یافت.
در سال 2000 ، رویای اسمخوا محقق شد - او سرانجام مادر شد.پسر آرتم زیبا و سالم به دنیا آمد. شوهر کمک زیادی به بچه کرد ، در بعضی از اوقات کارهای خانه را کاملاً برعهده گرفت و به آلیکا اجازه داد دوباره بازیگری کند. اما به تدریج ، این زوج احساس کردند که از یکدیگر دور هستند. طلاق توافقی متقابل را به دنبال داشت ، اما آلیکا و نیکولای در روابط خوبی باقی ماندند.
رمان چهارم
آلیک همیشه نام آخرین محبوب خود را پنهان می کرد. روزنامه نگاران فهمیدند که او نیز به کارگاه بازیگری تعلق دارد و پدر فرزند دوم بازیگر - پسر ماکار است که در سال 2007 متولد شد. با این حال ، ازدواج ثبت نشده است. با اطلاع از بارداری اسمخوا ، معشوق بدون شرکت در زندگی پسر تازه متولد شده خود ناپدید شد.
امروز این بازیگر تنها زندگی می کند و تمام اوقات فراغت خود را به تربیت پسران خود اختصاص می دهد. در پایان ، مهمترین مردان در زندگی او ظاهر شدند - و این Smekhova را واقعاً خوشحال می کند.