اژدها برخی از مهمترین موجودات جهان بازی تاج و تخت هستند. این مارمولک های بالدار غول پیکر قادر به بیرون کشیدن شعله های مرگبار هستند و وجود آنها تأثیرات جادوگری را در سراسر جهان افزایش می دهد.
داستانی از اژدها در جهان بازی تاج و تخت
اژدها قدیمی ترین و قدرتمندترین موجودات هستند. آنها یک بار از اسوس ، قاره ای بزرگ و تا حدی ناشناخته با آب و هوای نیمه گرمسیری ، سرچشمه گرفته اند. برای چندین هزار سال ، مارمولک های آتش سوزی تحت فرماندهی خانواده تارگرین در جنگ ها شرکت کردند ، تا اینکه همه افراد زنده در یکی از جنگ های داخلی کشته شدند. از خانواده اژدها تنها تخم مرغ است ، اما همه تلاش ها برای بیرون آوردن بچه اژدها از آنها بی فایده بوده است. پس از آن ، این تخمها به عنوان یک سوغات بسیار گران قیمت و زیبا منتقل شدند. با شروع بازی تاج و تخت ، مردم با این ایده که اژدها از مدتها قبل از بین رفته اند کنار آمده بودند. وجود آنها فقط توسط جمجمه های متعدد در قلعه سرخ تأیید می شود.
اژدها دارای یک بدن مارپیچ بزرگ ، پنجه های پنجه ای قدرتمند ، بال های بزرگ و خارهای تاج تا انتهای دم است. شکل ظاهری آنها می تواند هم از نظر اندازه و هم از نظر رنگ مقیاس بسیار متفاوت باشد. اژدها در طول زندگی خود رشد می کند ، اما حتی افراد هم سن و سال ممکن است از نظر ابعادی با یکدیگر مطابقت نداشته باشند ، که به وضوح در مثال اژدهای دنریس تارگرین می بینیم. به دلایل ناشناخته ، اژدها با هر هزاره کوچکتر می شوند ، و این امر دوباره توسط جمجمه های قلعه سرخ ثابت می شود. بزرگترین نماینده در نوع خود Balerion "Black Horror" است - اژدهایی که قرن ها پیش متعلق به اجداد دنریس استورمبورن بود و 200 سال عمر کرد.
اژدها از گوشت تغذیه می کند ، گوشتی که به کمک نفس آتشین آنها از قبل سرخ می شود. نوزادان بسیار جوان و تازه متولد شده فقط قادر به خروج دود از دهان خود هستند ، بنابراین با سرخ کردن گوشت به روش های دیگر باید در امر تغذیه به آنها کمک کرد. نوع گوشت در واقع اژدها را اذیت نمی کند ؛ در زمان جنگ ، آنها حتی از گوشت انسان بیزار نیستند. در زمان صلح ، به آنها آموزش داده می شود که گوشت حیوانات را بخورند. با کمک گوشت اژدهای حیوانات ، می توانید آموزش دهید ، اما انجام این کار از بدو تولد مطلوب است. برخی از افراد قادر به درک دستورات صوتی هستند.
برای قرن ها ، اژدها با تاریخ خانواده House Targaryen همراه بوده اند. حوادث وحشتناکی در زمان رینیرا تارگرین ، خودخوانده حاکم هفت پادشاهی آغاز شد. او با هوادارانش وارد جنگی سخت با برادرش ، آگن دوم شد. هر دو نیرو از اژدهای آموزش دیده به عنوان سلاح اصلی خود استفاده کردند که منجر به انقراض تقریبا کامل کل گونه ها شد. این جنگ به افتخار این اتفاقات غم انگیز "رقص اژدها" لقب گرفت. Aegon III Targaryen (Dragonbane) فرمانروایی شد که در زمان او آخرین زن اژدهای زنده درگذشت. معاصران وی را مسئول مرگ یک فرد می دانند.
حدود 17 سال قبل از شروع داستان ، جیمی لنیستر Aerys II Targaryen - پادشاه دیوانه و پدر ویسریس و دنریس تارگرین را می کشد. طرفداران قاتل مجبور می شوند یتیمان را تحت سرپرستی خود بگیرند و آنها را از قلعه سرخ به اسوس ببرند تا از کودک کشی جلوگیری کنند. از این لحظه ، داستان آغاز می شود: فرزندان پادشاه دیوانه در حال فرار هستند ، پسر بزرگ او با تمام وجود در تلاش است تا با تخت آهنین ارتش را برای جنگ بدست آورد. وی در ازای قول کمک در جنگ خواهر خود را به خال دروگو (فرمانده جنگ خلاسار) هدیه می دهد. برای عروسی ، به تازه عروس ها هدایای گران قیمت زیادی از جمله سه تخم اژدهای زیبا اهدا شد.
با گذشت زمان ، دنریس واقعاً عاشق دروگو شد و این دو طرفه بود. ویسریس از نظر خود در مورد تاج و تخت بیش از حد بی تاب بود و دروگو با تاج گذاری با فلز داغ او را کشت. دنریس از دروگو باردار شد اما او به طرز فجیعی زخمی شد.خالسی به جادوگر روی آورد ، وی قول داد که در ازای چیز مهمی برای دختر خال را شفا دهد. دروگو شفا یافت ، اما فقط می توانست نفس بکشد ، توانایی حرکت ، گفتار و غذا خوردن را از دست می دهد. کودک دنیس مرده و بسیار زشت به دنیا آمد. دنریس فهمید که او اشتباه وحشتناکی مرتکب شده است ، و مجبور شد خود دروگو را بکشد. پس از مرگ شوهرش ، او به خلصار دستور داد تا یک گلدان بزرگ تشییع جنازه بسازند و تخم های اژدها را در آن قرار دهند. او در میان شعله های آتش ، بدن همسرش و جادوگری را که باعث این همه بدبختی او شده بود ، سوزاند و سپس خودش وارد آتش شد. وقتی آتش کاملاً خاموش شد ، همه دیدند که دنریس زنده و سالم است ، لباس هایش فقط سوخته است. اژدها از سه تخم تخم می شود و بنابراین داستان جدید آنها آغاز می شود. خالسی به مادر اژدها ملقب شد.
دروگون
دروگون اژدهایی است که به نام شوهر درگذشته دنریس تاراگرین - خال دروگو نامگذاری شده است. این بزرگترین و خطرناک ترین از بین سه اژدهای دنیس است. بدن آن عمدتا با فلس های سیاه پوشانده شده است ، اما غشای بال و خارهای پشت و گردن قرمز است. دروگون پس از زنده شدن در یک آتش سوزی ، به سرعت پرواز را یاد می گیرد و با تغذیه از گوشت سرخ شده بزرگ می شود. در فصل دوم ، دنریس به او می آموزد که به دستور "Drakaris" شعله های آتش کشنده را نفس بکشد. پس از مدتی ، هر سه اژدها از دنیس ربوده می شوند و در یک سیاه چال قرار می گیرند و آنها را با زنجیرهای آهنین زنجیر می کنند. با این حال ، اژدها بدون ارباب خود رشد نمی کنند ، بنابراین دزد ، Piatu Prey ، باید خالسی را به سیاه چال دعوت کند و او را در کنار بچه ها زنجیر کند. اژدها مادر خود را می بینند و پر از قدرت می شوند ، پس از آن ، به دستور دنیس ، Pray و زنجیرهای آهنی را می سوزانند.
در فصل سوم ، مادر اژدها قصد دارد ارتش غیرقانونی ها را بدست آورد تا فتح سرزمین ها را آغاز کند ، اما این جنگ های قدرتمند فراتر از توان او است. او موافقت می کند که دروگو را به فروشنده Unsullied بدهد ، اما بلافاصله پس از اتمام معامله این دستور را به Drakaris می دهد. در فصل چهارم ، دروگون و برادرانش آنقدر بزرگ هستند که فاقد غذای تهیه شده توسط دنریس هستند و شروع به کشتن حیوانات گله می کنند. دنریس رفتار بچه های خود را تحمل می کند تا زمانی که آنها یک کودک کوچک را می کشند. چوپانان و مردم خشمگین هستند ، آنها می ترسند که توسط شعله های آتش این جانوران سوزانده شوند. دنریس برادران درگون را در سیاه چال زندانی می کند و او خود را رها می کند و پرواز می کند. او آزاد زندگی می کند ، دوره ای نزد مادرش برمی گردد ، اما با او نمی ماند. یک روز (این اتفاق در فصل 5 رخ می دهد) دنریس به کمک احتیاج دارد و دروگون تمام دشمنان خود را به خاکستر می کشد. او خودش نیزه ای وارد بدنش می کند که دنریس آن را بیرون می کشد. خالسی ، سوار اژدها ، از میدان جنگ پرواز می کند. درگون مدتی طول کشید تا زخم ها بهبود یابد. دنیس چند جنگ بعدی را پشت بزرگترین اژدهایان خود می گذراند.
درگن با نبرد با لنیسترز ، دروگون دوباره به شدت زخمی می شود ، اما زنده می ماند. نیروهای وی صدها سرباز دشمن را کشتند و کینگسلایر را که به طرز معجزه آسایی با پریدن به داخل رودخانه نجات داد ، کشتند. پس از یک نبرد خونین ، دنریس از لردهای بازمانده می پرسد که آیا آنها آماده بیعت با او هستند؟ کسانی که حاضر به زانو زدن نیستند ، زمین را می سوزانند. تنها کسی که دروگو به غیر از مادرش به او اعتراف می کند ، جون اسنو است که اژدها حتی اجازه می دهد خودش را نوازش کند. اما بر روی دیگران ، او غرش می کند و شعله های آتش را آزاد می کند. ظاهراً همدردی دروگو با این واقعیت قابل توجیه است که خون جون اسنو از خانواده تارگرین ناشی می شود ، که خود وی هنوز مشکوک نیست. در پایان فصل هفتم ، دنریس سوار اژدهای سیاه به کمک دیده بان شبانه فرستاده می شود و در این نبرد یکی از اژدها کشته می شود. دروگون ناامیدانه غرش می کند ، و عزادار برادرش که قبل از چشمانش جان باخته است.
ریگال
ریگال به خاطر برادر بزرگتر مرحوم دنریس - ریگار تارگرین نامگذاری شد. مقیاس های آن با رنگ های سبز و برنز براق می شود ، و بال ها به صورت مس ریخته می شوند. تاریخچه آن تقریباً در همه رویدادها با تاریخ درگون برابر است. در فصل دوم ، او را می ربایند و در سیاه چال قرار می دهند و در فصل 4 ، دنریس مجبور می شود که خودسرانه او را زنجیر کند.ریگال که در یک سیاه چال نشسته است ، عصبانی می شود و وقتی دشمنان مادر اژدها را به او می آورند ، وی با خونسردی آنها را می سوزاند و می بلعد. در فصل 6 ، تیریون لنیستر Rheegar را از سیاه چال رها می کند ، که به دلیل نبود مادرش ضعیف شده و او در تمام نبردهای بعدی دنریس را همراهی می کند.
Viserion
Viserion این نام را به افتخار Viseris ، تاج گذاری شده با فلز داغ ، بدست آورد. این یک اژدهای طلایی کرمی با بالهای نارنجی روشن است. Viserion هنگامی که با نیزه یخ کشته می شود ، در وقایع فصل 7 نقش اصلی را بازی می کند. اژدهای مرده به دریاچه یخی می افتد ، اما سفیدپوشان آن را با زنجیر بیرون می کشند. پادشاه شب جسد ویسریون را لمس می کند ، که چشمان آبی روشن خود را باز می کند. از این پس ، او نوکر پادشاه شب است ، یک اژدهای یخی که شعله ای روشن و آبی را بیرون می زند. او به مردگان کمک می کند تا با تماشای شب بجنگند.