رابرت کارلایل با کمال برابر در نقش کشیش ها و تصاویر آدمخواران موفق می شود. این بازیگر بعد از فیلم های "و همه دنیا کافی نیست" ، "Trainspotting" و "مرد استریپتیز" به شهرت رسید.
این بازیگر درخشان به دلیل تطبیق پذیری بسیار مورد علاقه منتقدان قرار گرفته است. طرفداران او را به عنوان یکی از جذاب ترین هنرمندان مرد می شناسند ، اگرچه کارلایل زیبایی جورج کلونی و براقیت برد پیت را ندارد.
سالهای دشوار کودکی
رابرت در آوریل در پایتخت اسکاتلند گلاسکو در سال 1961 متولد شد. پدرش جوزف از درآمد به درآمد قطع شد. او قادر به تأمین هزینه های خود و خانواده اش نبود که در آستانه فقر قرار داشتند.
مادر پسر ، الیزابت ، نتوانست مشکلات خانوادگی را تحمل کند و از خانه فرار کرد و پسر سه ساله اش را نزد پدرش گذاشت. او دیگر هرگز در زندگی کودک ظاهر نشد.
پس از هفت سال رابرت ، پدرش به هیپی هایی که از شهری به شهر دیگر می گشتند پیوست. کارلایز چندین سال را در چلسی گذراند و در آنجا در خانه ای متروک زندگی کرد.
پس از بیرون رانده شدن ، خانواده به مدت یک سال و نیم در ساحل برایتون مستقر شدند. علی رغم تمام شدت ، پدر پدر خود را یک قهرمان واقعی می دانست. او به عنوان نمونه ای پیگیری شد.
به لطف پدر و مادرش ، رابرت حرفه هنری را انتخاب کرد. جوزف شخصی خلاق بود. وی به خوبی نقاشی می کرد ، تابلوها ، ویترین مغازه ها را تزئین می کرد. اگر تهیه مشتری ضروری بود ، کارلایل پدر به عنوان یک هنرمند توانایی های چشمگیری از خود نشان می داد.
پسر با لذت فراوان به داستان های پدرش درباره ماجراهای خود گوش می داد. فقط یوسف از صحنه خارج شد. او قبلاً یک بازیگر آماده به دنیا آمده بود.
جوانان
با این حال ، از کودکی پسر رویای صحنه و سینما را نداشت. پسر پس از پانزده سالگی مدرسه را رها کرد و شروع به کسب درآمد کرد. پس از دریافت اولین پول ، یک شرکت مشکوک ظاهر شد.
رابی که به عنوان یک نوجوان سخت شناخته شد ، به سرعت به لبه نزدیک شد ، اما پس از مرگ یکی از دوستانش در اثر مصرف بیش از حد دارو ، به موقع متوقف شد. پسر به مدرسه شبانه رفت و با ذوق شروع به خواندن كرد.
سپس او ابتدا روی صحنه تئاتر ظاهر شد. پس از خواندن نمایشنامه های آرتور میلر ، کارلایل جونیور تصمیم گرفت که انتخاب حرفه قبلاً انجام شده باشد.
او آرزو داشت همه شخصیت های مورد علاقه نویسنده را بازی کند. پس از مرحله آماتور ، رابرت 22 ساله کلاس های خود را در استودیوی تئاتر در مرکز هنری گلاسگو آغاز کرد.
بعد از یک سال و نیم ، امتحانات عالی قبول شد. مرد جوان دانشجوی آکادمی موسیقی و نمایش سلطنتی اسکاتلند شد.
در سال 1990 ، بازیگر مشهور آینده سینما ، به همراه الكساندر مورتون ، بنیانگذار گروه Raindog شد كه به نام یكی از آلبوم های مورد علاقه راب تام ویاتس نامگذاری شد.
حرفه
در تیم جدید ، کارلایل ، با یادآوری دروس پدرش ، تلاش خود را به عنوان یک هنرمند ، دکوراتور انجام داد و روی صحنه بازی کرد. رابرت پس از اولین بازی در One Flew Over the Cuckoo's Nest ، مورد تحسین قرار گرفت.
او برنده مسابقه فیلم Royal Academy Aspiring است که سالانه برگزار می شود. از سال 1991 ، بیوگرافی فیلم این هنرمند آغاز شد.
وی ابتدا در فیلمبرداری "گله های جامعه" شرکت کرد. اولین جلب توجه کرد. بازی هنرمندی که کارگر ساختمانی را اجرا می کرد آنقدر قانع کننده بود که این سوال که مدیر این گنجینه را در کدام سایت ساختمانی پیدا کرده در میان بسیاری مطرح شده است.
هیچ کس نمی خواست باور کند که این مجری آموزش هنری دیده است. ویژگی بارز و مشخصه بازیگر توانایی هوشمندانه در تناسخ بود.
در دستیابی به ارتفاعات بی سابقه ، نه تنها استعداد ، بلکه کار تایتانیک به او کمک کرد.
وضعیت ستاره
در آماده سازی برای نقش هیتلر در فیلم "هیتلر: ظهور شیطان" ، راب روزها به تماشای فیلم های لنی ریفنشتال ، گوش دادن به موسیقی واگنر پرداخت.
قبل از شروع کار روی تصویر یک فرد بی خانمان ، کارلایل به عنوان یک بی خانمان در دهکده ای که فیلمبرداری آن برنامه ریزی شده بود زندگی می کرد. وی قبل از شروع کار در Stargate نیز همین آموزش را انجام داد. از جهان .رابرت برای ورود به تصویر دانشمند متعصبی که از وی پیشنهاد شده است ، به مدت شش ماه در سخنرانی های دانشگاه شرکت کرد.
این هنرمند آنقدر سخت کوشانه به هر نقش نزدیک می شود که حتی قبل از شروع ایجاد تصویر از راننده اتوبوس ، حقوق مربوطه را نیز دریافت می کند.
فیلم های "Riff Ruff" ، "Trainspotting" و "مرد استریپتیز" شهرت واقعی را برای اسکاتلندی به ارمغان آورد. برای آخرین بار ، کارلایل جایزه BAFTA دریافت کرد. اما این هنرمند همیشه از شرکت در پروژه هایی که برای او جالب نبود ، خودداری می کرد.
حتی فیلم های با بودجه بالا نیز او را ول نکرد. مجری به جای جلوه های ویژه ، نوارهای اصلی را که در آن جای اصلی به بازی هنرمندان اختصاص داده شده ترجیح می دهد.
پروژه های جدید
در سال 2005 ، او در پروژه "کالاهای زنده" در برابر مخاطبان مافیوز ظاهر شد. کارلایل برای عملکرد عالی خود نامزد بهترین بازیگر نقش مکمل زن شد. در سال 2006 ، این هنرمند برای اولین بار به داستان های علمی متوسل شد.
او نقش جادوگر دارزا را از Eragon بازی کرد. اما بازیگر تصمیم گرفت شخصیت را به شیوه خودش به تصویر بکشد. رابرت برای رسیدن به تصویری واقع گرایانه تر از قهرمان ، یک روز را با کت و شلوار سپری کرد تا به او عادت کند.
گام بعدی برای شهرت ، مینی سریال "آخرین دشمن" بود. این بازیگر از سال 2011 در سریال تلویزیونی روزی روزگاری کار می کند. نقش آقای طلا به ویژه برای این هنرمند نوشته شده است. این مجری در قالب Rumplestiltskin ظاهر شد.
دهقان ساکت سابق پس از یک سری اتفاقات به یک شعبده باز بد تبدیل شد. اما در تمام زندگی خود احساساتش نسبت به شاهزاده خانم بل را زیر و رو کرد. در سال 2014 ، کارلایل اولین کارگردانی خود را انجام داد. در کمدی سیاه او The Legend of Barney Thomson ، سازندگان خودشان نقش شخصیت اصلی را بازی کردند که به یک بارنی قاتل سریالی تبدیل شد.
این فیلم با موفقیت در جشنواره فیلم ادینبورگ در سال 2015 ارائه شد.
زندگی در خارج از صفحه
در سال 2016 ، این بازیگر به فیلم فرانسیس بیگبی از فیلم Trainspotting بازگشت. تصمیم گرفته شد که دنباله آن حذف شود. کارلایل در حالی که روی نقاشی 1994 روش شکن کار می کرد ، با آرایشگر آناستازیا شرلی دیدار کرد.
او بلافاصله عاشق یک دختر جذاب شد. در اوایل سال 1997 ، آنها زن و شوهر شدند.
سه فرزند در این ازدواج متولد شدند. بزرگان پسران هاروی و پرسی جوزف بودند ، سپس فرزند کوچک ، دختر آوا ظاهر شد.
همه در گلاسگو با هم زندگی می کنند. در ابتدای سال 2017 ، T2: Trainspotting برای اولین بار به نمایش درآمد.
مخاطبان دیدند که فرانسیس بیگبی نیز قادر به احساسات دیگر است. این دنباله توسط منتقدان مورد تحسین قرار گرفت.
در سال 2018 ، این بازیگر در مینی سریال جنگ جهانیان بازی کرد.
نوار چند بخشی از وحشت رو به رشد در اثر حمله به بیگانگان را روایت می کند. کارلایل شخصیت اوگیلوی ، یک ستاره شناس و دانشمند را بدست آورد.