آیا داستان افرادی که مرگ بالینی را تجربه کرده اند درست است؟

فهرست مطالب:

آیا داستان افرادی که مرگ بالینی را تجربه کرده اند درست است؟
آیا داستان افرادی که مرگ بالینی را تجربه کرده اند درست است؟

تصویری: آیا داستان افرادی که مرگ بالینی را تجربه کرده اند درست است؟

تصویری: آیا داستان افرادی که مرگ بالینی را تجربه کرده اند درست است؟
تصویری: Kalp Yarası 15. Bölüm Fragmanı Analizi 2024, نوامبر
Anonim

نور روشن ، احساس آرامش و آرامش ، مشاهده بدن از خارج - اغلب این عبارات در داستان افرادی وجود دارد که مجبور به تجربه حالت نهایی شده اند. محققان به دو اردوگاه تقسیم شدند: بعضی طرف داستان نویسان را می پذیرند ، اتفاق نظر دارند که چنین پدیده هایی وجود دارد و دانش آنها را به درستی مطالعه نمی کند ، دیگران آنچه را که با توهم می بینند توضیح می دهند.

آیا داستان افرادی که مرگ بالینی را تجربه کرده اند درست است؟
آیا داستان افرادی که مرگ بالینی را تجربه کرده اند درست است؟

تجربه ماوراal الطبیعه

حالت ترمینال - حالتی که بدن انسان در آستانه زندگی و مرگ بیولوژیکی است. از چند ثانیه تا چند دقیقه طول می کشد ، اگر چه موارد طولانی تر شناخته شده است. در ادبیات جهانی مثالهای بسیاری در مورد افرادی که پس از مرگ بالینی به زندگی بازگشتند در مورد یک ماجراجویی خارق العاده - پرواز به بی نهایت در پرتو روشن اولیه ، ملاقات با عزیزان دیرباز و صدایی که از صدای خاصی نیست نقطه ، اما از هر طرف

بسیاری پوسته زمینی خود را از خارج ، اقدامات احیا شده توسط پرسنل پزشکی و موارد دیگر را مشاهده کردند. گاهی اوقات "زنده شده" می توانست دقیقاً تمام اعمال و سخنان پزشکان را در آن دقایقی که ظاهراً بیهوش بودند تکرار کند. بسیاری این داستان ها را تأییدی می دانند که زندگی پرانرژی دیگری فراتر از آستانه وجود بیولوژیکی است.

افرادی که مرگ بالینی را تجربه کرده اند اغلب توانایی های ماورا الطبیعه را نشان می دهند. آنها ادعا می کنند که می توانند صدای مردگان را بشنوند ، ارواح ، آینده را ببینند ، ارتباط با جهان روح

نگاهی علمی به مسئله تجربه نزدیک به مرگ

محققان در تلاشند بفهمند مردم واقعاً هنگام مرگ بالینی چه چیزی را می بینند. اول از همه ، شایان ذکر است که مرگ بالینی رسماً یک مرحله برگشت پذیر تلقی می شود ، و نه چیزی غیرعادی. در این لحظات ، کمبود تنفس ، ایست قلبی و عدم پاسخ مردمک به محرک ها وجود دارد. موارد ترمیم کلیه عملکردهای حیاتی پس از مرگ کوتاه مدت در عمل جهانی غیر معمول نیست ، اما تنها درصد کمی از بیماران ادعا می کنند که چیزی را "در طرف دیگر" دیده اند.

عوامل مختلفی در اینجا نقش مهمی دارند: اسیدوز بافت و هیپوکسی مغزی ، اعتقادات مذهبی ، خودباوری. در دو مورد اول ، در زمان مرگ بالینی ، انتشار شدیدی از اندورفین در فرد مشاهده می شود که نقش مواد افیونی در بدن را بازی می کند. تحت شرایط خاص ، غلظت آن در سلولهای عصبی مغز افزایش می یابد: این درد را از بین می برد ، به شما امکان می دهد در سرخوشی بمانید و احساس خوشبختی می کنید. از این رو "حالت آرامش" ، "صلح" ، "عشق" و "پرواز" ایجاد می شود. هیپوکسی مغزی نیز به نوبه خود باعث ایجاد اثرات صوتی در گیرنده های شنوایی می شود که در زمان مرگ بالینی شدت می گیرند.

توهم های شنوایی مهمترین نقش را در ایجاد کلیت تصویر دارند. در واقع ، فرد چیزی را نمی بیند و نمی تواند ببیند ، اما شرایطی در گیرنده های شنوایی وی برای بروز جلوه های صوتی ایجاد می شود که مغز می تواند به تشخیص خود تفسیر کند. آنهایی که "تجربه بصری" حتی یک توهم نیست ، بلکه یک خیال از یک تخیل ملتهب در پاسخ به توهم شنیداری است. برخی تجربه نزدیک به مرگ را به اصطلاح رویای شفاف مقایسه کرده اند ، وضعیتی که در هنگام خواب REM رخ می دهد. تقریباً همین پدیده ها در هنگام مرگ بالینی در اینجا مشاهده می شوند.

نمی توان این افراد را به دروغگویی متقاعد کرد. آنچه در سطح بیولوژیکی و شیمیایی برای آنها اتفاق افتاده است ، مطمئناً درست است ، توهمات آنها غیر قابل انکار است ، اما آیا ارزش دارد این تجربه را به عنوان اثبات زندگی خارج از بدن مورد استفاده قرار دهیم؟

از طرف دیگر ، فرد پس از تجربه توهم ، به وجود زندگی پس از مرگ اطمینان دارد ، اعتقادات مذهبی وی در این مورد لغو نیست. او که یک وضعیت انتهایی را تجربه کرده است ، ناخودآگاه خود را متقاعد می کند که زندگی پس از مرگ را "با چشم خود" دیده است. بعلاوه ، مغز او به لطف رسانه ها و داستانهای "شاهدان عینی" در ادبیات شبه علمی ، معمای پراکنده را به یک تصویر کامل کامل می کند. در این حالت ، سخنان بازمانده مرگ بالینی داستان دیگری را که قبلاً شنیده بود ، کپی می کند.

توصیه شده: