ویتالی سولومین با همسر دوم خود ، ماریا لئونیدووا ، در ممیزی فیلم "عاشقانه شهر" دیدار کرد. در این زمان ، این هنرمند از همسر اول خود ناتالیا رودنایا طلاق گرفت و به خود قول داد که دیگر هرگز ازدواج نکند. اما دانشجوی جوان چنان مرد را افسون کرد که نگرش خود را نسبت به ازدواج تغییر داد. ماریا همسر سولومین شد ، زندگی خود را وقف او کرد و تا پایان روزهایش در کنار این هنرمند ماند.
کودکی و اولین قدم های سینما
ماریا آنتونوونا لئونیدووا در 2 مارس 1949 در لنینگراد متولد شد. پس از دریافت گواهی تحصیلات متوسطه ، این دختر وارد مدرسه عالی هنر لنینگراد شد. Mukhina برای تبدیل شدن به یک طراح مد.
بازیگر شدن در آن زمان جزو برنامه های ماریا نبود. او کاملاً تصادفی برای تست فیلم "عاشقانه شهری" شرکت کرد. ماریا هنگام گردش در شهر با دستیار کارگردان فیلم V. Todorovsky ملاقات کرد. دختری شکننده و زیبا با چهره ای کودکانه برای بازی در نقش شخصیت اصلی ایده آل بود ، بنابراین بلافاصله مورد تأیید قرار گرفت. این دقیقاً همین است ، ساده لوحانه کودکانه ، مهربان ، قادر به کنار گذاشتن همه چیز برای یک هدف خوب ، کارگردان قهرمان فیلم خود را ، یک دانشجوی مدرسه آموزشی Masha ، دید. لئونیدووا به طور ارگانیک در تصویر قهرمان خود ادغام شد و در این نقش توسط تماشاگران به یادگار ماند.
فیلم "عاشقانه شهری" راه ماریا را به سینمای بزرگ باز کرد و دیدار سرنوشت سازی با همسر آینده اش ویتالی سولومین را رقم زد.
تاریخچه روابط با ویتالی سولومین
در حین فیلمبرداری فیلم اول ، ماریا لئونیدووا با تودوروفسکی همدردی کرد. سولومین با صبر و حوصله به دختر نگاه می کرد و در هر فرصتی به سمت او پرواز می کرد. دسته های مجلل هدیه داد ، زیر پنجره سرناد خواند. در سال 1970 ، در اودسا ، جایی که ماریا فیلمبرداری شد ، یک بیماری همه گیر وبا شیوع پیدا کرد ، بنابراین سولومین نتوانست با معشوق خود دیدار کند. در این دوره ، مرد نامه های تأثیرگذار او را نوشت.
ماریا از عشق ویتالی قدردانی کرد و پذیرفت که همسرش شود. عروسی متوسطی در لنینگراد برگزار شد. داماد فقط چند روز از فیلمبرداری فرار کرد. و در واقع هیچ عروسی به این ترتیب برگزار نشد. ویتالی دختر را از این مجموعه همراهی کرد و پیشنهاد کرد که در راه ثبت درخواست به دفتر ثبت مراجعه کند. اما جوانان ، با تعجب ماشا ، بلافاصله نقاشی شدند. همانطور که بعداً معلوم شد ، این نقشه حیله گر سولومین بود: او با اشاره به لزوم رفتن به مجموعه ، از قبل درباره ثبت نام سریع توافق کرده بود.
اولین سال پس از ثبت نام ، ماریا و ویتالی جداگانه زندگی می کردند: او در لنینگراد بود ، جایی که او تحصیلات خود را در موسسه ادامه داد ، او در مسکو بود. به زودی ، ماریا موفق شد برای تحصیل به مسکو منتقل شود ، پس از آن جوانان در اتاق ویتالی در خوابگاه مستقر شدند.
به خاطر خوشبختی خانوادگی ، بازیگر مشتاق مجبور شد حرفه خود را فدا کند. از نظر ویتالی ، همسرش قبل از هر چیز حافظ کانون خانواده و مادر فرزندانش است. به دلیل امتناع از زندگی با چنین قوانینی بود که او از همسر اول خود N. رودنا جدا شد. ماریا ، اکنون سولومینا ، شوهرش شرطی کرد: نباید او را برکنار کنند در غیر این صورت خانواده ای وجود نخواهد داشت.
بعداً ، ویتالی گاهی به همسرش اجازه می داد تا در فیلمبرداری شرکت کند. فیلم دوم او "ابرها" که در سال 1973 منتشر شد ، با آرامش بیشتری نسبت به اولین حضورش ، مورد استقبال تماشاگران قرار گرفت. نقش همسر قهرمان داشا در فیلم "پرش از پشت بام" (که ماریا با همسرش در آن بازی کرد) صریحاً ناموفق بود.
صلیب آخر کار حرفه ای یک بازیگر زن با فیلمبرداری در فیلم "دو در خانه جدید" قرار گرفت. ویتالی سولومین به همسرش نسبت به شریک الکساندر عبدالوف ، محبوب همه زنان در اتحاد جماهیر شوروی سوسیالی حسادت می کرد. وی همچنین وی را از بازی در فیلمهایی که خودش در آنها بازی نکرد منع کرد.
پس از این حادثه ، سولومینا تنها دو نقش پدیده داشت: دوقلوهای استونر در فیلم از مجموعه شرلوک هلمز و استوسی در اقتباس فیلم از اپرای سیلوا. از آن زمان ، خانواده به شغل اصلی ماریا سولومینا تبدیل شده است.
صبر و خرد به عنوان رستگاری برای خانواده
پس از فارغ التحصیلی ، ماریا کار در یک مجله مد را آغاز کرد و خود را وقف خانواده خود کرد.پس از تولد دختر اولشان آناستازیا ، زوج جوان به آپارتمان خودشان نقل مکان کردند. رابطه خانوادگی بین ویتالی و ماریا را نمی توان بدون ابر نامید. اطرافیان وی ویتالی را به عنوان همان خوش اخلاق و خوش روح می شناختند. در خانه ، او خود را به عنوان یک "خانه ساز" واقعی و یک مرد حسود وحشتناک نشان داد. اگر همسر در جایی درنگ می کرد ، نمی توانست به او اجازه دهد شب را بگذراند.
در همان زمان ، خود سولومین به او اجازه داد رمان هایی را در کنار خود شروع کند که رنج روحی را برای همسرش به همراه داشت. او گریه کرد ، شوهرش را یک خائن خواند ، اما همچنان به دوست داشتن او ادامه داد. در ابتدای سال 1980 ، وی تقریباً خانواده را به مقصد محبوب خود النا تسیپلاكوا ترك كرد. خانواده با بارداری مری و تولد دختر دوم ، الیزابت ، از این مرحله نجات یافتند.
ماریا با آرامش بیشتری عاشقانه دوم شوهرش با سوتلانا آمانووا را گرفت. او قدرت یافت که برای بار دوم ویتالی را ببخشد. در این عمل ، شوهر حکمت شگفت انگیز زنانه را دید. سولومین تصمیم گرفت خانواده را از بین نبرد. از آن زمان ، تنها یک عشق در زندگی او باقی مانده است - ماریا.
آنها بیش از 30 سال با هم زندگی کرده اند. در سال 2002 ، یک ماه پس از سکته مغزی ، این هنرمند درگذشت. ماریا سولومینا مجبور بود زندگی بدون شوهر محبوبش را بیاموزد. علاقه عمومی به او به تدریج کمرنگ شد. آخرین باری که ماریا آنتونوونا در ملا public عام ظاهر شد هنگام افتتاح لوح یادبود همسرش در سال 2012 بود. پس از مرگ همسرش ، سولومین به تجارت مدل مشغول شد و به عنوان سردبیر یک مجله مد مشغول به کار شد. در حال حاضر ، هیچ چیزی در مورد مطالعات ماریا آنتونوونا شناخته نشده است.