گرگ به عنوان شخصیت داستان های افسانه ای روسیه

فهرست مطالب:

گرگ به عنوان شخصیت داستان های افسانه ای روسیه
گرگ به عنوان شخصیت داستان های افسانه ای روسیه

تصویری: گرگ به عنوان شخصیت داستان های افسانه ای روسیه

تصویری: گرگ به عنوان شخصیت داستان های افسانه ای روسیه
تصویری: سفر به شهر افسانه ای یِلابوگا - شهر ۱۰۰۰ ساله شیشکین - تاتارستان روسیه 2024, نوامبر
Anonim

قصه های حیوانات در فرهنگ عامیانه هر ملتی یافت می شود. آنها همچنین در سنت روسیه وجود دارد. گرگ در این داستان ها در بین شخصیت ها جایگاه ویژه ای را اشغال می کند.

گرگ به عنوان شخصیت داستان های افسانه ای روسیه
گرگ به عنوان شخصیت داستان های افسانه ای روسیه

حیوانات در افسانه ها نمایانگر انواع خاصی از انسان ها هستند: یک روباه مکار ، یک خرگوش مهربان و بی دفاع ، یک خرس قوی اما احمق. رابطه بین چنین شخصیت هایی یک رابطه انسانی است ، یک شخص به همین ترتیب در این جهان "زائد" است ، و مردم ، به عنوان یک قاعده ، در چنین داستان هایی ظاهر نمی شوند.

از طرف دیگر ، حیواناتی که مانند مردم رفتار می کنند (مثلاً تصمیم بگیرند ، مشاوره بدهند و …) غالباً در قصه های افسانه ای درباره مردم ظاهر می شوند. به نظر می رسد که آنها واسطه بین دو "جهان" افسانه - دنیای حیوانات و جهان مردم می شوند. اغلب اوقات ، یا یک اسب یا یک گرگ به عنوان چنین "واسطه ای" عمل می کنند. در داستان های افسانه ای که کاملاً به حیوانات اختصاص داده شده ، گرگ بسیار بیشتر از اسب ظاهر می شود.

قابل توجه است که تفسیر تصویر گرگ در افسانه های روسی عملاً با تجسم آن در فرهنگ عامیانه مردم دیگر ، که از قدمت توطئه های مرتبط با آن صحبت می کند ، تفاوتی ندارد. بنابراین ، صحبت از تصویر یک گرگ در داستانهای افسانه ای روسیه ، نباید در محدوده فرهنگ عامیانه روسی منزوی شود.

گرگ به عنوان یک شخصیت منفی

در داستان های افسانه ای درباره حیوانات ، گرگ اغلب به عنوان موجودی پرخاشگر و خطرناک ظاهر می شود - یک سارق واقعی که باید از او ترسید. یکی از مشهورترین نمونه های این نوع داستان افسانه ای "گرگ و هفت کودک" است که نه تنها در سنت روسیه شناخته شده است. ملاقات با چنین شخصیتی حتی برای یک فرد نیز خوب نیست. تصادفی نیست که در طرح مربوط به کلاه قرمزی ، که همچنین توسط سی.پرو از فرهنگ عامه اروپا گرفته شده ، این گرگ است که دشمن شخصیت اصلی می شود.

اگر بتوان گرگ را شکست داد ، این کار نه با زور بلکه با حیله گری انجام می شود. غالباً ، این کار توسط روباه انجام می شود ، که به طور سنتی به این کیفیت نسبت داده می شود. بنابراین ، ادعا می شود که شکست دادن نیرو با زور ، پرخاشگری با تجاوز غیرممکن است.

این برداشت از گرگ تعجب آور نیست. ترس از این حیوانات مدتها قبل از ظهور دام بوجود آمده بود که آنها "دشمن شماره 1" شدند. هیچ چیز غیر منطقی ای در این نگهبان وجود نداشت: گرگ یک حیوان درنده است ، کاملاً قادر است یک نفر را بخورد.

ترس با سبک زندگی شبانه گرگ ها تشدید شد. شب همیشه مردم را ترسانده است. در تاریکی ، بینایی به خوبی کار نمی کند - اصلی ترین "ارائه دهنده اطلاعات" انسان ، فرد بی دفاع می شود. حیوانات شبگرد ، در یک محیط بیگانه و خطرناک برای انسانها ، خوب تمایل دارند ، هرگز اعتماد مردم را برانگیخته نیستند. این امر خصوصاً در مورد شکارچیان خطرناک که شبها برتری نسبت به انسان ها داشتند ، صادق بود.

مخالفت باینری "دوست یا دشمن" شیطان پرستی گرگ را تشدید کرد. قبل از ظهور پرورش گاو ، هر حیوانی از نظر انسان "بیگانه" بود. اما اگر بعنوان مثال گوزن تا حدی "خودش" بود زیرا می توانست او را بخورد ، گرگ منبع غذایی نبود. قدیمی ها نمی دانستند که گرگ ها نظم دهنده جنگل هستند اما بلافاصله متوجه نشدند که یک توله گرگ را می توان رام کرد ، بزرگ کرد و برای شکار استفاده کرد. آنها هیچ بهره عملی از گرگها نمی دیدند ، بنابراین گرگها در چشم آنها کاملاً با دنیای انسان بیگانه بودند. غریبه یعنی دشمن.

اما به طور متناقضی ، گرگ همیشه در افسانه ها به عنوان یک شخصیت منفی ظاهر نمی شود. و حتی چنین داستانهای آشنایی از دوران کودکی مانند "گرگ و هفت بچه" و "کلاه قرمزی قرمز" آنطور که به نظر می رسد ساده نیستند.

دوگانگی گرگ

اگر در داستان های افسانه ای درباره حیوانات ، تصویر یک گرگ کم و بیش بدون ابهام است - یک سارق بیرحمانه ، اما با هوش نیست ، پس در داستان های افسانه ای در مورد مردم ، گرگ غالباً به عنوان یک یاور جادویی عمل می کند. این در مورد چنین گرگ افسانه ای است که A. S. پوشکین در شعر "روسلان و لیودمیلا" از آن یاد می کند:

در سیاه چال آنجا شاهزاده خانم غصه می خورد ،

و گرگ قهوه ای صادقانه به او خدمت می کند."

در افسانه "ایوان تسارویچ و گرگ خاکستری" این گرگ است که به کمک قهرمان می آید و در اینجا دیگر نمی توان او را شخصیت منفی خواند.

دوگانگی تصویر فولکلور از گرگ حتی اگر از مرزهای داستان افسانه ای فراتر برویم و به تصویر در زمینه اساطیری گسترده تری نگاه کنیم ، آشکارتر می شود.

نکته قابل توجه در این زمینه ، دفتر معروف درخت توس از پسر Ongim نوگورود است که حجاب رازداری را در دنیای داخلی کودکی از قرون وسطی روسیه باز می کند. نقاشی های این دفتر ، رویاهای پسرانه معمول بهره برداری ها و شکوه نظامی را تجسم می بخشد. اما یک نقاشی باعث سرگردانی می شود: موجودی چهار پا که در آن گرگ حدس زده می شود و در کنار آن کتیبه ای وجود دارد - "من یک جانور هستم". اگر پسرک خود را با گرگینه معرفی می کرد ، پس این شخصیت از نظر او منفی نبود.

در "وضع هنگ ایگور" از وسسلاو ، شاهزاده پولوتسک نام برده می شود ، که "شبانه مانند گرگ پیش کشید." بعید است که این یک عبارت ادبی مجازی باشد: در تواریخ ذکر شده است که این شاهزاده "مادر توسط جادوگری به دنیا آورده است" و نویسنده "غیر روحانی …" می تواند گرگ را به چنین شخصی نسبت دهد.

گرگینه موجودی است که هم به دنیای انسان ها تعلق دارد و هم به دنیای طبیعت وحشی ، که برای افراد باستان با جهان دیگر شناخته می شد. گرگ ، همانطور که قبلاً ذکر شد ، به دلیل "عجیب و غریب" خاص خود نسبت به انسان ، بیان ایده آل این جهان است. این ظاهر اوست که باید درگیر شود تا در دنیای دیگر درگیر شود. بنابراین ، تغییر شکل دادن (در اصل نوعی عمل جادویی) با ظاهر گرگ همراه است.

بنابراین گرگ به واسطه ای بین جهان انسان و جهان دیگر تبدیل می شود. چنین میانجی برای شخصی که برای مراسم آغازین به "جهان دیگر" می رود لازم است. بسیاری از انگیزه های افسانه ای از این آیین سرچشمه می گیرند ، از جمله انگیزه "کارهای دشوار". در این نور ، منشا دستیار افسانه ای جادوگر گرگ مشخص می شود.

داستان گرگی که قهرمانان یک افسانه را می بلعد همچنین می تواند به آئین گذرگاه بازگردد. همانطور که می دانید ، بزهای خورده توسط گرگ در فینال با خیال راحت به نزد مادر بزی خود برمی گردند. و این اصلاً "پایان خوش" ساختگی نیست که به افسانه چسبانده شود تا بچه ها گریه نکنند. نوجوانانی که برای انجام آئین عبادت به "پادشاهی مردگان" می رفتند ، در بیشتر موارد نیز با خوشحالی به روستا بازگشتند. در میان بسیاری از مردم بدوی ، مردم شناسان کلبه هایی را مشاهده می کردند که در آن آیینی برگزار می شد که به شکل سر حیوان ساخته شده بود. این حیوان ، همانطور که بود ، آغازگرها را "بلعید". احتمالاً آداب و رسوم مشابهی در میان مردم پروتو اسلاوی وجود داشته است. گرگ بلعیدن و سپس رها کردن قهرمانان داستان ، بازتاب دور چنین آداب و رسومی است.

گرگ در افسانه های روسی و به طور کلی در فرهنگ عامه روسیه یک شخصیت دوگانه است ، که نمی توان آن را بی چون و چرا مثبت یا منفی خواند. این دوگانگی مربوط به قدمت تصویر است که ریشه در دوران بت پرستی دارد.

توصیه شده: