چگونه گذشته را بفهمیم

فهرست مطالب:

چگونه گذشته را بفهمیم
چگونه گذشته را بفهمیم

تصویری: چگونه گذشته را بفهمیم

تصویری: چگونه گذشته را بفهمیم
تصویری: مهارت رهایی از گذشته | چطور گذشته خودم را فراموش کنم | دکتر بابایی زاد جدید 2024, نوامبر
Anonim

آیا تا به حال این اتفاق برای شما افتاده است - شما در هر موقعیتی ، در یک مکان ناآشنا ، در میان غریبه ها قرار دارید ، و به نظر می رسد همه چیز جدید است ، هرگز دیده نشده است ، اما جایی از اعماق ضمیر ناخودآگاه زمزمه ای مبهم تکرار می کند: "این همه قبلاً اتفاق افتاده بود. دقیقاً همین بود.. "عرفان ، یک بازی تخیل؟ اما نه. من شخصاً مطمئن هستم که دقیقاً تا زمانی که درس آموخته نشود ، در زندگی ما همین موقعیت ها بازی می شود. ممکن است مناظر و شخصیت ها تغییر کنند ، اما اصل و اساس چیزها ثابت است. چگونه از اشتباهات مهلک جلوگیری کنیم؟ چگونه "نشانه های سرنوشت" را به درستی تشخیص دهیم؟ این همان چیزی است که امروز سعی خواهیم کرد بفهمیم. در اینجا چند قانون آورده شده است که به شما کمک می کند با نگاهی هوشیار به گذشته نگاه کنید و مسیر درست برای آینده ای روشن را پیدا کنید.

تصویر
تصویر

دستورالعمل ها

مرحله 1

"زندگی چیزی نمی گوید ، اما همه چیز را نشان می دهد." سعی می کنم با یک مثال توضیح دهم. شما شروع به معاشرت با یک شخص می کنید و به نظر می رسد که "شما نیستید" ، اما به نوعی یک رابطه قبلاً شروع شده است ، عادات معمول ، آشنا هستند. شما فکر می کنید: "الف - تحمل می کند ، عاشق می شود!" و اکنون موضوع به عروسی می رود ، و آنها شروع به ارسال پیام های مختلف به شما می کنند که به یکی از آنها می گوید "برو!" یا مقاله مربوطه پیدا می شود ، سپس برنامه در تلویزیون. به طور طبیعی ، مانند هر انسان عاقلی ، شما واکنشی نشان نمی دهید. سپس جهان فقط شروع به فریاد زدن می کند. شما قبلاً به اداره ثبت اسناد مراجعه کرده اید ، یک لباس و بیلبوردهای تبلیغاتی با شعار "واقعاً نمی خواهم ، ازدواج می کنم!" شروع کرده اند و در سراسر شهر ظاهر می شوند! ما همچنان درک نمی کنیم. دو هفته قبل از عروسی ، لیست ها تهیه شده است. و سپس او را ملاقات می کنید - همان کسی که در تمام زندگی خود آرزو داشته اید. اما عروسی در آستان است و او آزاد نیست. با دور انداختن احساسات (ما بزرگسال هستیم) ، شما ازدواج می کنید. شما برای مدت طولانی و گاهی حتی خوشبخت زندگی می کنید ، اما جایی در اعماق روح شما چیزی می گوید: "خطا.." اما به شما هشدار داده شد ، این همان چیزی است که توهین آمیز است. در نتیجه ، شرایط به گونه ای پیش می روند که شوهر ، به دلیل شرایط نه چندان خوشایند ، از زندگی تبخیر می شود (ازدواج با او ضروری نبود - آنها همین را گفتند). طلاق ، اشک ، نگرانی و مواردی از این قبیل. و در اینجا زندگی یک فرصت دوم را می دهد. اونی که مال توست دوباره ظاهر می شود. و اوضاع هنوز به همان شکل است ، فقط بدتر. اکنون او حتی بیشتر گره خورده است ، شما یک ازدواج ناموفق دارید که مانند یک وزن مرده بر روح شما آویزان است. اما فرصت داده می شود! و چه باید کرد؟ پاسخ به اندازه کافی ساده است - به گذشته نگاه کنید و اشتباهات گذشته را تکرار نکنید. فرار نکن آن وقت زندگی خودش قضاوت خواهد کرد. وضعیت تا زمانی که زندگی نکنید و هر بار در یک نسخه پیچیده تکرار می شود. آن را جسورانه در نظر نگیرید ، اما مانند یک بازی رایانه ای است - سطح بعدی مرتبه ای دشوارتر است.

نشانه های سرنوشت.. چرا آنها را انکار می کنیم؟
نشانه های سرنوشت.. چرا آنها را انکار می کنیم؟

گام 2

"درهای بسته را نزنید. اگر درب بسته شود ، در دیگری باز می شود."

این مربوط به اهداف کاذب است. اگر خود را متقاعد کرده اید که چیزی برای شما از نظر حیاتی ضروری است ، اما هر چقدر هم بچرخد ، هیچ کاری جواب نمی دهد ، به احتمال زیاد این کار شما نیست بلکه ایده ای است که توسط شخصی تحمیل شده است: والدین ، جامعه ، دوستان بخاطر داشته باشید که چه چیزهایی را در دوران کودکی بیشتر دوست داشتید ، جایی که به آن جذب می شدید ، چه چیزهایی خوب اتفاق افتاد. سعی کنید انرژی خود را در این مسیر هدایت کنید و زندگی با سپاسگزاری پاسخ خواهد داد. ممکن است فوراً نباشد ، اما قطعاً نتیجه مثبتی به دست خواهد آمد: پول ، شناخت و مهمتر از همه - رضایت درونی. چرا من در مورد کودکی صحبت می کنم؟ به اندازه کافی ساده است. به طور کلی پذیرفته شده است که هر شخصی سرنوشتی دارد. من به گونه ای دیگر می گویم: "هر شخصی مسیر خودش را دارد!" فقط بزرگسالان ، برخلاف کودکان ، زمان زیادی را به مشکلات روزمره اختصاص می دهند: خرید ، پخت و پز ، درآمدزایی ، تعطیلات و غیره. با تمام این سر و صدا ، فراموش کردن روح آنها ، آنچه را که می خواهند. یعنی فکر می کنند می دانند ، اما اینها اهداف توهمی است که جامعه تحمیل کرده است. روح کودکان هنوز پاک است ، مغز آنها گرفتار اطلاعات غیرضروری و مفهوم وظیفه نیست ، بنابراین آنها بهتر و با وضوح بیشتری می دانند (چرا آنها به این دنیا آمده اند). بالاخره هر کدام از ما وظیفه خود را داریم. چیز زیادی از ما لازم نیست - فقط به یاد داشته باشید و اجرا کنید.

مرحله 3

"به آنچه هست شاد باش و از آنچه نیست ناراحت نباش."

اگر Rhonda Byrne's Secret را خوانده باشید ، احتمالاً قبلاً درباره قدرت سپاسگزاری شنیده اید. نمی ترسم پیش پا افتاده به نظر بیایم ، اما واقعاً همینطور است. وقتی می دانیم چگونه از داشته هایمان لذت ببریم ، صد برابر پاداش می گیریم. و بالعکس - ناسپاسی نیرویی قدرتمند است. افراد حسود و حریص معمولاً از همه چیز گرفته می شوند. من نمی دانم با چه چیزی ارتباط دارد. شاید برای مقایسه. مثلا. این مرد یک آپارتمان ، یک خانه نشین ، یک همسر مهربان ، خوب ، اما معمولی داشت. و همسایه آپارتمان بزرگتر ، خانه ای بلندتر و همسر زیباتر دارد. و بنابراین ، قهرمان ما شروع به شکایت از زندگی می کند - آنها می گویند ، اینطور نیست ، زندگی شکست خورده است و آن همه موسیقی جاز. طبق قانون جذب ، همه چیز از این هم بدتر می شود ، زیرا او برای آنچه که داشت ارزش کمی قائل بود. اگر در این زمان او نظر خود را تغییر ندهد و به عقب نگاه نكرد ، وضعیت فقط بدتر خواهد شد. خوشبختانه به ما وقت داده شده است و در حالی که اینجا هستیم ، می توانیم هر چیزی را تغییر دهیم ، حتی اگر در بعضی مواقع تقریبا غیر واقعی به نظر برسد. نکته اصلی این است که به آنچه می گویید و فکر می کنید توجه داشته باشید ، تا بعداً مجبور نشوید غمگین شوید و به دنبال پاسخ در گذشته باشید.

توصیه شده: