افراد مسن بدون شک نام خواننده و بازیگر فرانسوی ایو مونتاند را می دانند. صدای روح و فراموش نشدنی فراموش نشدنی و جذابیت بی نظیر همیشه اثری پاک نشدنی در قلب شنوندگان برجای گذاشته است.
اگر چنین مجری رنگارنگ ، پرشور و بعضاً گستاخی مانند ایو مونتاند نبود ، شاهزاده فرانسوی چیزهای زیادی از دست می داد. وی در سینمای فرانسه نیز اثر فراموش نشدنی خود به جای گذاشت. صدها کنسرت در کشورش و خارج از کشور و بیش از صد فیلم باعث شهرت جهانی او شده است.
یک خانواده
ایو مونتاند ، که نام اصلی او Ivo Livy است ، زندگی خود را در ایتالیای آفتابی در سال 1921 آغاز کرد. این سومین فرزند خانواده جیووانی و جوزپینا لیوی بود. والدین در حال بزرگ شدن یک دختر به نام لیدیا ، شش ساله و یک پسر جولیانو ، چهار ساله بودند. جوزپینا از بدو تولد ایتالیایی ، کاتولیک غیرتمند و جیووانی یهودی بود و علاوه بر این ، با دیدگاه های کمونیستی متمایز بود.
این اوضاع سیاسی رئیس خانواده بود که با روی کار آمدن رژیم فاشیست موسولینی ، خانواده را مجبور به ترک ایتالیا کرد. خانواده در مارسی فرانسه اقامت گزیدند ، و به مرور فکر کردند که به آمریکا مهاجرت کنند و بنابراین در آنجا ماندند. با این حال ، آنها فقط در سال 1929 تابعیت دریافت کردند.
این خانواده همانند بسیاری از خانواده های یهودی در آن زمان نسبتاً متوسط زندگی می کردند. به همین دلیل است که کودکان بزرگتر مجبور به ترک مدرسه و جستجوی کار می شوند. لیدیا به عنوان آرایشگر شروع به کار کرد و جولیانو شغل پیشخدمتی را پیدا کرد و نام خود را به ژولین تغییر داد.
والدین امید پنهانی داشتند که پسر کوچک آنها می تواند مدرسه را به پایان برساند و سپس تحصیلات عالیه را بدست آورد. اما افسوس که این امیدها قرار نبود برآورده شوند. مدرسه پسران را شاد نمی کرد و او اغلب و با لذت از درس فرار می کرد. و ، از 11 سالگی ، درست مثل بچه های بزرگتر ، به کار خود رفت. در کارخانه ای شغل می گرفت و عصرها با پس انداز سکه ها ، ارزان ترین بلیط سینما را می خرید و با ذوق و شوق فیلم ها را تماشا می کرد. بنابراین او تقریباً همه کلاسیک های هالیوود را که به شهر او افتادند دوباره مرور کرد. غالباً نوجوان در کنسرتهایی که در مناطق آزاد برگزار می شد ناپدید می شد.
این نوجوان از سن 13 سالگی به لیدیا در آرایشگاه کمک می کرد و عصرها در رستوران ها آواز می خواند. با صدای خوب ، مخاطبان حتی در آن زمان او را دوست داشتند. والدین از سرگرمی او راضی نبودند ، اما هفتگی 50 فرانک آنها را با پسرش و سرگرمی او سازگار کرد.
ایجاد
این جوان با استعداد در 17 سالگی با گرفتن نام مستعار ایو مونتان وارد مرحله نسبتاً جدی شد. می توانیم بگوییم که مادرش برای کار سریع او را برکت داد ، زیرا نام هنری او از مادرش "Ivo، mont!" بود ، که در ترکیبی از ایتالیایی و فرانسوی به معنای "Ivo ، برخیز!" - بنابراین او پسرش را به خانه صدا زد. و حوا بلند شد. حرکت وی به سمت شهرت و ستایش تقریباً در تمام زندگی شخصیتی مترقی داشت. در زندگی حرفه ای او تقریبا هیچ رکود اقتصادی وجود نداشت.
در اوایل دهه چهل ، نوعی تصویر خلاقانه از خواننده ظاهر می شود. اولین ترانه های او درباره مردم عادی بود: یک بوکسور ، یک سرباز ، یک کارگر ، و بنابراین یک جوان با استعداد "پرولتری آواز" شد.
در حدود همان سال ها ، سرنوشت او را با مجریانی که تمام صحنه های جهان را با او پشت سر گذاشته اند ، جمع می کند. دوئت گیتار (هنری کرول) و پیانو (باب کاستلا) خواننده را در طول زندگی خلاقانه اش همراهی می کرد. پس از آن ، او شروع به همکاری با ترانه سرایان فرانسیس لمارک و ژاک پرورت ، که ایو موفقیت و شهرت را با آنها می آموزد.
در اواسط دهه پنجاه ، یک جلسه مهم برای خواننده برگزار شد - در یک کنسرت مشترک در مولن روژ ، او با ادیت پیاف افسانه ای دیدار کرد. علی رغم این واقعیت که او شش سال از بید بیست و سه ساله بزرگتر بود ، یک عاشقانه گردباد بین آنها آغاز شد. این خواننده تصمیم گرفت تا کمبودهای تحصیلات و تربیت آن پسر داغ ایتالیایی را جبران کند و با تمام علاقه خود زندگی مرحله ای و رفتار در جامعه را به او آموخت.در این اوقات شاد ، ایو مونتاند کارهای زیادی انجام می دهد ، خلا inهای مربوط به آموزش را پر می کند ، و به طور کامل در مجموعه تجدید نظر می کند. تحت تأثیر او ، مجری با محدودیت و جدی تری بزرگ شد.
ادیت پیاف اولین فرصت بازیگری در یک فیلم را به محافظ خود داد. وی اولین حضور خود را در فیلم یک ستاره بدون آسمان انجام داد. سپس "دروازه های شب" و "بت" وجود داشت. منتقدان نقش های اول بازیگر را "بسیار نابالغ" می نامند ، اما او خوشحال بود - رویای کودکی او محقق شد ، علاوه بر این ، او به سرعت یاد می گیرد.
در اوایل دهه 50 زندگی خلاق خواننده و بازیگر کاملاً در جریان بود. او تقریباً در همه کنسرت های خود فروش های جمع آوری شده جمع آوری می کند ، او فیلمبرداری زیادی کرده است. بیش از 200 کنسرت برای او در تئاتر ایتوئل ترتیب داده شد که بدون شک با کف زدن به پایان رسید. فیلم "پرداخت برای ترس" با حضور وی در جشنواره فیلم کن مورد توجه قرار گرفت. شانسونر معروف به تورهای مختلف در سراسر جهان می رود ، در سال 1956 به اتحاد جماهیر شوروی شوروی آمد ، جایی که مورد استقبال گرم قرار گرفت ، برای او در شهرهای بزرگ کنسرت برگزار شد و حتی به ملاقات با خروشچف دعوت شد. در کشور ما کنسرت های او واقعاً سر و صدا به پا کرد.
به دنبال آن تور اروپای شرقی و ایالات متحده آمریکا برگزار شد ، جایی که تماشاگران او را به همان گرمی پذیرفتند ، حتی عنوان "نماد جنسیت" را "اهدا کردند" و به زودی بازیگر دعوت به هالیوود برای فیلمبرداری فیلم "بیایید Make Love »، با بازی مرلین مونرو …
در اواخر دهه 60 ، کار در سینما بازیگر مشهور قبلاً را کاملاً جذب کرد. تقریباً هر سال ، تصویری با مشارکت وی بر روی صفحه نمایش ها ظاهر می شود. اکنون کارگردانان مشهور برای حق فیلمبرداری از آن می جنگند. این تا سال 91 ادامه پیدا می کند ، که به زندگی حرفه ای و زندگی او پایان داد. این بازیگر در طول برنامه های متعدد سر صحنه سینما سرد شد ، به ذات الریه مبتلا شد و به دنبال آن سکته قلبی انجام داد. وی در تاریخ 9 نوامبر در هفتاد سالگی درگذشت.
زندگی شخصی
مسیر زندگی چند وجهی ایو مونتانا یک سری پیوسته از داستان ها و ماجراهای عاشقانه است. همانطور که برادر ژولین گفت: "او یک ماچوی واقعی ایتالیایی است." زندگی نامه او می تواند به طرح تعداد زیادی رمان تبدیل شود.
در اواسط سال 1949 ، ایو با همسر کارگردان مارک آلگر - سیمون سیگنورت بازیگر ملاقات کرد. احساسات پرشور شعله ور شد. اما دو سال دیگر این زن جرأت نکرد که ازدواج قدیمی را فسخ کند. و فقط در 51 امین عروسی را در ساحل آزور برگزار کردند. ایو دختر سیمون را از ازدواج اولش به فرزندی قبول کرد و آنها هرگز تا مرگ همسرش از هم جدا نشدند. اگرچه همسر احساسات گرم ایتالیایی را آرام نکرد. سیمونه مجبور بود بسیاری از رمان ها را ببخشد ، که به خصوص آنها را پنهان نکرد.
پس از رابطه با مرلین مونرو ، این ازدواج تقریباً از هم پاشید ، اما احتیاط همچنان حاکم بود. سیمون در سال 1985 درگذشت. چند فرزند ، به جز یک دختر خوانده ، بچه دار نشده اند.
پس از مرگ همسرش ، آکورد آخر زندگی شخصی ماچو خستگی ناپذیر را دنبال کرد. خواننده پس از ازدواج با منشی جوان خود ، سرانجام پدر شد. همسر دوم پسری به نام ولنتاین به او هدیه داد. در ابتدا ، پدر از چنین هدیه ای خیلی راضی نبود ، اما مطبوعات حاضر در همه جا به سرعت او را "متقاعد" كردند. این بازیگر پیر سالهای آخر زندگی خود را در یک فضای آرام خانوادگی سپری کرد.
مزار خواننده و بازیگر معروف در قبرستان فرانسوی Père Lachaise ، در کنار سیمون واقع شده است. ادیت پیاف نیز در آنجا به خاک سپرده شده است. دو عشق بزرگ به ایو مونتانا تکرار نشدنی.