لوئیس آرمسترانگ به حق یکی از بزرگان موسیقی قرن گذشته محسوب می شود. او یکی از کسانی بود که موسیقی جاز را که در محله های فقیرنشین آمریکایی متولد شد ، یک هنر واقعاً عالی ساخت. سرنوشت شیپور معروف به هیچ وجه ابری نبود و آغاز زندگی به هیچ وجه نوید شهرت جهانی را نمی داد. به نظر می رسد ، آرمسترانگ مجبور بود مسیر صدها پسر سیاهپوست فقیر را برای همیشه ناشناخته تکرار کند. اما همه چیز طور دیگری رقم خورد.
نوازنده بزرگ آینده در نیواورلئان ، در خانواده ای متولد شد که اکنون "دشوار" یا "مشکل ساز" خوانده می شود. پدر امرار معاش خود را با کار روزانه تأمین می کرد و علاوه بر این ، همسرش ، یک زن لباسشویی و دو فرزند خردسال را رها کرد. مادر مجبور به روسپی شدن شد و مادربزرگ مراقب بچه ها بود. وقتی لویی کمی بزرگ شد ، مادرش او را گرفت ، اما او نه قدرت و نه توانایی مراقبت صحیح از او را نداشت. اما افراد مهربانی بودند که به کودک بی خانمان ترحم می کردند. لویی به خانواده کارنوفسکی ، که اخیراً از اروپای شرقی به آمریکا رفته بود ، نقل مکان کرد. آرمسترانگ مانند همه پسران حلقه خود از کودکی امرار معاش می کرد.
فعالیت موسیقی او ، به طرز عجیبی ، در یک مسسه اصلاحی آغاز شد. وی به جرم سرقت اسلحه از افسر پلیس و تیراندازی در خیابان در زندان نوجوانان رنگی قرار گرفت. نه ، آرمسترانگ به کسی حمله نکرد. او اسلحه را برای مدتی از پلیس گرفت که در آن لحظه مادرش خدمت می کرد. همین طور باشد ، در م institutionسسه اصلاحی واقعاً موفق شدند او را در مسیر درست قرار دهند. معلوم شد که قلدر جوان گوش بسیار خوبی دارد و تمایل زیادی به یادگیری موسیقی دارد. او پیش از این با گروههای موسیقی آواز خوانده بود و طبل می نواخت و در کلنی بر چندین ساز بادی از جمله کرنت تسلط داشت. و تقریباً در همان زمان تصمیم گرفتم که حرفه ای شوم.
بسیاری از مکانهای تفریحی وجود داشت که در آن سالها در آمریکا ارکسترهای آماتور بازی می کردند. آرمسترانگ به طور مداوم با گروههای مختلف اجرا داشت. آنها عمدتا در رستوران ها و گاهی فقط در خیابان بازی می کردند. او سپس ابزار خودش را نداشت ؛ مجبور شد آنها را از آشنایان ثروتمندتر قرض بگیرد.
تا پایان روزهای خود ، آرمسترانگ معلم خود را پادشاه الیور ، شاعر معروف در نیواورلئان می دانست. او متوجه نوازنده جوان شد و واقعاً چیزهای زیادی به او آموخت. وی همچنین لویی را به شیکاگو دعوت کرد و در آنجا در سال 1918 نقل مکان کرد. سپس الیور به نوازنده کرنت دوم برای ارکستر احتیاج داشت و او به یاد جوانی توانمند افتاد که در آن زمان تجربه خوبی را در ارکسترهای مختلف به دست آورده بود. گروه موسیقی جاز کریول سپس در شیکاگو بسیار محبوب بود. با این ارکستر ، آرمسترانگ اولین ضبط های خود را انجام داد. در همان زمان ، وی با همسر دوم آینده خود ، لین هاردین ، پیانیست آشنا شد. این او بود که آرمسترانگ را ترغیب کرد که یک حرفه موسیقی مستقل را شروع کند.
لویی آرمسترانگ در طی کار با ارکستر فلچر هندرسون مشهور شد. این در نیویورک بود ، جایی که خانواده جوان اندکی پس از عروسی نقل مکان کردند. بسیاری از دوستداران موسیقی جاز به امید شنیدن دقیقاً آرمسترانگ که در این زمان سبک اجرایی بی نظیری را بدست آورده بود ، به کنسرت آمدند. پس از بازگشت به شیکاگو ، آرمسترانگ مدتی با مجریان مختلف کار کرد و چندین آهنگسازی را نیز ضبط کرد. یادداشت های او تقریباً بلافاصله فروخته شد. در همان زمان ، نوازنده برای همیشه گوشه هایی که باعث شهرت او شده بود را رها کرد. ساز او یک شیپور است و او با او بود که کمی بعد به شناخت جهانی دست یافت. او دوباره شروع به آواز خواندن کرد و این مورد محبوبیت فوق العاده دوستداران جاز بود.
در سال 1929 ، سرانجام آرمسترانگ به نیویورک نقل مکان کرد. ارکسترهایی که وی در آنها کار می کرد موسیقی رقص محبوب را اجرا می کردند. فرهنگ جدید موسیقی جایگاهی برای شیپور با استعداد پیدا کرده است.وی تورهای گسترده ای داشت ، از جمله با موسیقی دانان مشهوری مانند دوک الینگتون و لویی راسل. این سفرها باعث شهرت تمام آمریکایی ها شد. تور در نیواورلئان یک پیروزی واقعی بود. در دهه 30 ، نوازنده برای اولین بار در فیلمبرداری شرکت کرد و این نیز گامی به سوی محبوبیت جهانی بود.
در اوایل دهه 30 ، جاز به معنای واقعی کل جهان را تسخیر کرد. همه قشرها و رنگ پوست او را گوش می دادند. تور اروپایی آرمسترانگ از سال 1933 با سفر به انگلیس آغاز شد. وی از کشورهای اسکاندیناوی ، آفریقای شمالی ، اروپای مرکزی بازدید کرد. نمایش های موفق در فرانسه از اهمیت ویژه ای برخوردار بود. اینها بودند که مدرک شناخته شدن جهانیان این نوازنده بزرگ شدند.