برای اولین بار ، عروسک چاکی در سال 1988 ، در یک فیلم ترسناک به کارگردانی تام هالند ظاهر شد. داستان این قاتل کوچک تصور مخاطبان را جلب کرد و به قدری محبوب شد که عروسک سازان متبحر تولیدات چاکی را به جریان انداختند.
چاکی - او کیست
طبق طرح فیلم ، چاکی یک اسباب بازی معمولی از یک فروشگاه ویژه بود. او تا زمانی بود که روح یک قاتل شرور ، که قبل از مرگ در مغازه ای از پلیس پنهان شده بود ، وارد بدن کوچک او شد.
از فروشگاه ، عروسک انیمیشن به پسری به نام ادی می رسد و سفر خونین خود را آغاز می کند. چاكي كه مشكلات زيادي را براي خانواده پسر به وجود آورده بود ، هر كسي را كه جرأت داشت مانع راه او شود ، كشت ، خودش مي ميرد - او "تكه تكه" مي شود ، به قلبش اصابت مي شود و او را مي سوزانند. اما این هیولای کوچک با کمک عروس خود بارها و بارها زنده می شود و با حیله گری ، تکبر ، خونریزی و سرزندگی خود چشمگیر است.
عروسک چوکی - این جانور موبر قرمز شکست ناپذیر نه تنها به عنوان محبوب ترین قهرمان یک فیلم ترسناک در میان چنین شخصیت هایی موقعیت پیشرو را دارد ، بلکه به قفسه های اسباب بازی ها نقل مکان کرد ، سوغاتی های ترسناک ، تبدیل به یکی از "چهره" های مورد تقاضا می شود هالووین علاوه بر این ، در ادامه تاریخ فیلم خود ، این قهرمان ابتدا یک عروس داشت که خیلی زود همسر شد و حتی صاحب فرزند شدند.
ویژگی های عروسک چوکی
یکی از اصلی ترین وجوه تمایز این قهرمان عروسکی این است که سازندگان فیلم ویژگی های انسانی او را به وجود آورده اند - او توخالی نیست ، او تمام اعضای بدن شخص را دارد ، زخم هایش خونریزی می کند ، پوست او زخم شده است ، او می تواند رابطه جنسی برقرار کند و بچه دار شوید.
و توانایی های بازسازی آن به سادگی تخیل بیننده را متحیر می کند. پس از مرگ ، به راحتی "ترمیم" می شود ، به عنوان مثال ، وقتی به هم دوخته می شود ، تقریباً بلافاصله زنده می شود.
چه کسی نمونه اولیه عروسک چاکی بود
علی رغم این تصور غلط عمومی که چاکی یک شخصیت خیالی است ، او نمونه اولیه ای دارد و نه یک ، بلکه یک باره.
ایده خلق شخصیت تام هالند با ماجرای قتل مردی که برای هدیه دادن به پسرش در یک فروشگاه اسباب بازی در صف ایستاده بود ، ایجاد شد. این فاجعه در سال 1980 در یکی از شهرهای آمریکا رخ داد.
همزمان با این حادثه ، نویسنده تقریباً یک قرن پیش با مقاله ای در یک روزنامه در مورد یک عروسک شوم ملوان روبرو شد. طبق افسانه ها ، این عروسک توسط یک بنده voodoo به پسر ارباب خود اهدا شده است. پس از ظهور این عروسک در خانه ، بدبختی ها متوجه خانواده شد و تلاش برای خلاص شدن از شر این اسباب بازی بی نتیجه ماند. والدین پسر ادعا کردند که شنیده اند پسر چگونه با عروسک صحبت می کند و حتی اینکه او چگونه به او جواب می دهد. سابقه خانواده البته متأسفانه به پایان می رسد - کسی می میرد ، کسی در یک کلینیک روانپزشکی به پایان می رسد و پسر ، صاحب ملوان شوم ، بدون هیچ اثری ناپدید می شود.