یوری نیکولایف ، مجری مشهور تلویزیون آزمایشات زیادی داشت: فقر ، وابستگی به الکل ، بیماری جدی. او اذعان می کند که حمایت و مراقبت از همسر محبوبش النور به او کمک کرده تا از پس هرگونه مشکلی برآید. این زوج بیش از 40 سال با هم بوده اند و وقتی از راز یک زندگی طولانی خانوادگی می پرسیدند ، نیکولایف معمولاً به شوخی می گوید: "تورها و فراموشی".
مسکویت و پسر بچه ای از استان
یوری الکساندروویچ در 16 دسامبر سال 1948 در کیشینو متولد شد. پدر و مادرش در KGB با هم کار می کردند ، در طول جنگ با هم ملاقات کردند. مادر نیکولایف ، والنتینا ایگناتوونا ، در آن زمان قبلاً یک دختر به نام تاتیانا داشت. پدر این دختر در سال 1941 در اودسا درگذشت. از زمان کودکی ، یوری نیکولایف با پدرش الکساندر سلیورستوویچ بسیار نزدیک بود و از لذت فعالیت های معمول مردانه مانند رفتن به حمام با او شریک بود. در اوقات فراغت از مدرسه ، مجری ستاره آینده به شنا و والیبال مشغول بود. اما سرگرمی مورد علاقه او کلوپ نمایش در کاخ پیشگامان بود.
در دوران جوانی ، نیکولایف اولین نقش های خود را بازی کرد و اولین موفقیت او را وامی داشت که وارد دانشگاه تئاتر شود. مرد جوان نمی خواست در زادگاه خود بماند و برای هجوم به مutesسسات پایتخت رفت. او به راحتی وارد GITIS شد ، گرچه در ابتدا نمی توانست مدتها به زندگی در مسکو عادت کند. اما اخوت دوستانه دانشجویی تا حدی جای گرم خانواده را برای نیکولایف عوض کرد. بازیگران مشهوری مانند ولادیمیر گوستیوخین ، اولگا استرومووا ، نیکولای مرکلیکین در این دوره با او تحصیل کردند. یوری همچنین با رونالد گراویس ، همکلاسی خود از گروه کارگردانی دوست شد. در یک محیط دانشجویی ، او با همسر اول آینده اش آشنا شد.
گالینا یک مسکووی بومی بود و در ابتدا برای نیکولایف کاملا غیر واقعی به نظر می رسید - بنابراین به طرز چشمگیری دختران پایتخت با خانم های استان متفاوت بودند. روابط آنها با تمرین یک بخش مشترک آغاز شد و وقتی ارتباط عاشقان به حد کافی رسیده بود ، والدین گالینا با اصرار شروع به صحبت در مورد عروسی کردند. یوری به عنوان یک فرد شایسته ، مخالف ازدواج نبود. والدین وی تصمیم پسرشان را با آرامش گرفتند. عروسی دانشجویی باشکوه و با احترام بود. سپس تازه عروس ها در یک آپارتمان کوچک با والدین گالینا مستقر شدند.
ازدواج اول نیکولایف تنها دو سال به طول انجامید. در تمام این مدت با درک اینکه به غریبه ها وابسته است ، او را عذاب می داد. علاوه بر این ، همسر جوان صحنه های حسادت و سو susp ظن را به عذاب آورد. اما ، به طرز عجیبی ، آنها موفق شدند به طور مسالمت آمیز از هم جدا شوند ، اگرچه پس از آن به سرعت چشم خود را از دست دادند.
خواهر دوست
نیکولایف پس از فارغ التحصیلی از GITIS ، کار خود را متمرکز کرد. وی در گروه تئاتر پوشکین پذیرفته شد. با مسکن ، موضوع بلافاصله حل و فصل نشد ، اما در نتیجه ، این بازیگر جوان در یک آپارتمان مشترک مستقر شد ، جایی که زوج متاهل معروف ولادیمیر منشوف و ورا آلنتوا با دختر کوچکشان جولیا همسایه او شدند. همه آنها به سرعت موفق شدند که کنار بیایند و یولیا منشوا ، مجری آینده تلویزیون ، دوست داشت زمانی را در اتاق عمو یورا بگذراند.
از سال 1973 ، نیکولایف به عنوان یک کارمند مستقل در تلویزیون شروع به کار کرد. در زندگی شخصی وی نیز تغییرات مشخص شده است. یوری الكساندروویچ یك بار در یك واگن برقی با یکی از آشنایان قدیمی خود آشنا شد - الینور یا به سادگی لنا ، همانطور که نزدیکانش او را صدا می زدند. این دختر خواهر کوچکتر رونالد گراویس ، دوست قدیمی او از GITIS بود. نیکولایف از اولین جلسه توجهات را به او جلب کرد. اما پس از آن لنا به سختی 14 ساله بود و دیگر نمی توان از خواستگاری نام برد. اتفاقاً ، او همچنین از همان ابتدا مخفیانه با همکلاسی برادرش همدردی می کرد و وقتی از ازدواج او باخبر شد بسیار ناراحت شد. خوشبختانه ، هنگام جلسه در واگن برقی ، او مدتها آزاد بود و لنا در حال اتمام مدرسه بود. نیکولایف مراقبت از این دختر را شروع کرد و در تابستان ، پس از پذیرش موفقیت آمیز او در انستیتوی مالی مسکو ، او را به همراهی در تور تئاتر در کراسنودار دعوت کرد.لنا موافقت کرد ، اما او مجبور شد والدین خود را با دروغ گفتن در مورد بقیه در گورزوف در جمع یک دوست فریب دهد. نیکولایف این سفر را آغاز رابطه جدی آنها می داند.
عاشقان در 5 آوریل 1975 امضا کردند. شوهر آینده و خسته از نیاز به رعایت کنوانسیون ها و پنهان کاری از والدین الینور ، تصمیم خود به خود ازدواج گرفت. در حقیقت ، آنها از انتخاب دخترشان هیجان زده نبودند ، اما دخالتی نکردند. روز عروسی ، تازه عروس ها در خوابگاهی که نیکولایف در آن زندگی می کرد جشن متوسطی ترتیب دادند و یک هفته بعد ضیافتی را در یک رستوران برگزار کردند. در شب عروسی این زوج مجبور شدند شب را در جمع اقوام یوری که به جشن آمده بودند بگذرانند.
زندگی خانوادگی
به گفته نیکولایف ، همسرش روزهای سختی با او داشته است. سالهای اول زندگی مشترکشان بسیار متواضعانه زندگی می کردند. سپس ، هنگامی که یوری الكساندروویچ با برنامه "ستاره صبح" آمد ، همسران برای ایجاد برنامه نویسنده مجبور شدند وام زیادی بگیرند. الئونورا الكساندرونا برای جلوگیری از فریب شوهرش توسط كارمندانش ، تصمیم گرفت خودش به همه مسائل مالی بپردازد. بنابراین او کار خود را در کمیته برنامه ریزی دولت رها کرد و به شرکت تلویزیونی UNIX ، ایجاد شده توسط نیکولایف نقل مکان کرد.
علاوه بر این ، برای سالها ازدواج دوم ستاره تلویزیونی به دلیل اعتیاد به الکل در معرض خطر بود. یوری به دلیل خاص بودن کار خود ، اغلب دعوت به عضویت در مهمانی های دیگران می کرد و تقریباً هرگز رد نمی کرد. او از خانه ناپدید شد و همسرش مجبور شد او را پیدا کند تا او را در یک وضعیت نابسامان به خانه برساند. علاوه بر این ، النور اطلاعاتی را برای همسرش به دست آورد که عدم حضور مجری تلویزیون در محل کار را پوشش می داد. بدون اقناع بستگان ، اشک همسرش می تواند بر نیکولایف تأثیر بگذارد. مجری تلویزیون تنها زمانی که مست در هوا ظاهر شد و تهدید به اخراج شد ، تصمیم گرفت به اعتیاد خود پایان دهد. از آن زمان ، او حدود 30 سال است که سبک زندگی هوشیارانه ای را دنبال می کند.
متأسفانه ، مبارزه با اعتیاد به الکل فرصت بچه دار شدن این زوج را از دست داده است. همسر نیکولایف ، با دیدن وضعیت او ، مدتها می ترسید از او بچه دار شود. هنگامی که شوهرش در مسیر اصلاح قدم گذاشت ، افسوس بارداری که مدتها در انتظار آن بود ، نیامد. یوری الكساندروویچ و همسرش در برادرزاده های خود دلجویی می كنند. این مجری تلویزیون به خواهرش تاتیانا کمک کرد تا به مسکو برود و دخترش هزینه تحصیلش را پرداخت و یک آپارتمان خرید.
همسر وفادار به نیکولایف کمک کرد تا از یک بدبختی دیگر - سرطان زنده بماند. به هر حال ، با تسلیم وی ، بیماری به موقع تشخیص داده شد ، بنابراین درمان نتیجه مثبت داد.
سالهای ازدواج اشتیاق عاشقانه در یوری الکساندروویچ را از بین نبرد. او هنوز همسرش را غافلگیر می کند و چیزی پیدا می کند که با آن شگفت زده شود. درست است ، وقتی نیکولایف برای شکار می رود ، و همسران بیگانه نیستند و جداگانه استراحت نمی کنند ، و الینور وقت خود را در جمع دوستانش سپری می کند. نیکولایف مطمئن است که یک الگوریتم واحد برای یک زندگی طولانی خانوادگی وجود ندارد ، اما در ابتدا "احساسات ، میل و توانایی درک و بخشش و درک اینکه شما یک کل هستید و شکستن آن آسان است" مهم است.