Kirill Grebenshchikov سالهاست که خوشبختانه ازدواج کرده و یک دختر دارد. درست است که این بازیگر خانواده خود را با دقت از دید عموم پنهان می کند. امروز عملا هیچ تصویری در وب سایت سیریل با همسر و دخترش وجود ندارد.
Kirill Grebenshchikov علاقه زیادی به س journalistsالات روزنامه نگاران در مورد زندگی شخصی خود ندارد. مشخص است که او با یک دختر خلاق اولگا ازدواج کرده است ، که شعر می گوید و کل مجموعه کارهای خود را منتشر می کند. این زوج سالها با هم بوده اند و تنها دخترشان ، پولینا را بزرگ می کنند.
رمان اول
Kirill Grebenshchikov از کودکی در یک محیط خلاقانه می چرخد. پدرش در تئاتر تاگانکا و مادرش در تئاتر استانیسلاوسکی کار می کردند. دوستان و همكاران والدین كیریوشا كوچك او را "پسر تئاتر" صدا می كردند. پسر با خانواده اش به تور رفت. تنها هنگامی که خانواده به مسکو بازگشتند ، سیریل در یک مدرسه معمولی کلانشهر تحصیل کرد و هیچ تفاوتی با همسالان خود نداشت. جای تعجب نیست که در پایان او تصمیم گرفت زندگی خود را با تئاتر و سینما مرتبط کند.
این بازیگر دوست ندارد در مورد زندگی شخصی خود و در مورد رمان هایی که قبل از همسرش اتفاق افتاده صحبت کند. اما مشخص است که Grebenshchikov اولین عشق خود را در مدرسه در دبیرستان دید. دختر هم سن سیریل بود. این زوج جوان حتی آرزوی ازدواج داشتند. سیریل به محبوبش پیشنهاد داد. درست است ، بدون حلقه و لوازم دیگر. در این میان ، آنها با هم در زیر ماه پرسه می زدند و در رویاهای کودکی غرق می شدند.
وقتی Grebenshchikov برای تحصیل در دانشگاه رفت همه چیز تغییر کرد. در سال 1989 ، وارد مدرسه تئاتر هنری مسکو شد ، اما برگزیده وی تصمیم گرفت آشپز شود. "مهمانی" های مختلف دانشجویی عاشقان را به سرعت تقسیم كرد. به زودی سیریل و فرد منتخب خود ارتباط خود را کاملاً متوقف کردند و وعده های متقابل خود را فراموش کردند. خیلی بعد ، گربنشچیکوف اعتراف کرد که موفق شده اولین عشق خود را مخفیانه در شبکه های اجتماعی پیدا کند. این دختر مدت هاست که ازدواج کرده ، دارای دو فرزند است و حال خوبی دارد.
رابطه با یک همکلاسی
سیریل در دوران دانشجویی در بین دختران محبوبیت چندانی نداشت. اما او واقعاً دوست داشت با همکلاسی اش اولگا ارتباط برقرار کند. پس از آن بازیگر آینده حتی نمی توانست تصور کند که به زودی دوستی همسرش شود و بیش از دوازده سال را با او سپری کند.
در ابتدا ، جوانان به سادگی به عنوان دوست ارتباط برقرار می کردند ، اما به تدریج رابطه آنها جدی تر شد. Grebenshchikov فرد برگزیده را به مادرش معرفی کرد و برای ازدواج زودرس تأیید دریافت کرد. عروس آینده زن را واقعاً دوست داشت. پدر سیریل در آن زمان دیگر زنده نبود. گربنشچیکوف پدر در یک شب تاریک زمستانی در حال بازگشت به خانه بود که یک ماشین با او برخورد کرد. یک فرض وجود دارد که این مرد بسیار مست بود. متأسفانه ، راننده هیچ کمکی به قربانی نکرده است. این بازیگر از قبل در کما به پزشکان آمد. وی حدود 3 ساعت بعد درگذشت. سیریل در آن زمان 15 ساله بود. مرد جوان از مرگ پدرش بسیار نگران بود. بعد از رفتن رئیس خانواده از زندگی ، مادر پسر کار سختی را پشت سر گذاشت. این زن آرزوی خود را برای تبدیل شدن به یک بازیگر معروف فراموش کرد و یک کار غیر خلاق اضافی پیدا کرد. او بندرت در خانه ظاهر می شد و حداکثر چند ساعت در هفته به پسرش وقف می کرد. اما او توانست هر آنچه را که لازم داشت به وارث محبوب خود بدهد و اطمینان حاصل کند که وی تحصیلات عالیه را دریافت کرده است.
سیریل پس از ملاقات با مادرش ، با چشمان دیگری به منتخب خود نگاه کرد. او متوجه شد که اولگا برای زندگی خانوادگی بسیار عالی است. دختری از دوران جوانی دلپذیر ، با توجه ، مهربان بود. سپس Grebenshchikov محبوب خود را به یک پیشنهاد ازدواج. دختر موافقت کرد. عروسی این دو دانش آموز بسیار متوسط برگزار شد. این دو خانواده هیچ پولی برای یک جشن باشکوه نداشتند. اما این اصلاً عاشقان را اذیت نمی کرد. نکته اصلی این است که تعطیلات خنده دار و پر سر و صدا است. همه دانشجویان دانشجویی این زوج در عروسی جمع شده بودند. هیچ کس از سفره متواضع و نبود نوازنده خجالت نکشید.
زندگی خانوادگی
اندکی پس از عروسی ، اولگا شروع به صحبت درباره اولین فرزندش کرد.این دختر همیشه آرزو داشت مادر شود و خود را در ازدواج ، مادری درک کند. بنابراین ، در سال 1994 ، این زوج صاحب یک دختر به نام پولینا شدند. متأسفانه ، با وجود همه تلاش ها ، سرنوشت فرزندان بیشتری به آنها نداد. اما همسران وقت و توجه زیادی به کودک نشان دادند.
معلوم شد سیریل پدری بسیار دلسوز و دوست داشتنی است که سعی می کرده تمام اوقات فراغت خود را با دختر و همسر محبوبش بگذراند. اتفاقاً امروز هیچ تغییری نشده است. پولینا اکنون کاملاً یک دختر بزرگسال است که سنت خانوادگی را نیز ادامه داده و تصمیم گرفت بازیگر شود. او وارد VGIK شد ، اگرچه پدرش سرنوشتی کاملاً متفاوت برای او می خواست. Grebenshchikov دوست نداشت که این دختر بازیگر شود ، اما انتخاب او را محکوم نکرد و از وارث در همه چیز حمایت می کند.
خود کریل به بازی در فیلم ها و تئاتر ادامه می دهد. اما همسرش علی رغم تحصیلات مناسب بازیگر نشد. اولگا خود را وقف خانواده اش کرد. و در اوقات فراغت خود ، به خلاقیت مشغول است - او شعر می گوید. این دختر حتی کتاب های خودش را چاپ می کند ، کتابی که برای او درآمد کسب می کند. در وقت آزاد خود از کار ، خانواده سفر می کنند ، به کلبه کشورشان می روند. کریل و اولگا امیدوارند که خیلی زود بتوانند از نوه های مورد انتظارشان پرستاری کنند.